هر روزی که میام سر کار ... بی حوصله ام.... دلم می خواد گریه کنم. حس می کنم از زمین و زمان متنفرم! دست و د لم به انجام دادن هیچ کاری نمی ره... حس مفید بودن ندارم. اولویت و ترتیب کارام رو فراموش می کنم. حس می کنم دیگه خبری از اون دختر پرانرژی و پر انگیزهی قبل از دعوا با مدیرام نیست! هر ثانیه ای که سر کارم با آرزوی تموم شدن تایم کاری می گذره. بغض دارم. حالت تنفر دارم و دلم می خواد بالا بیارم. راستش بدنم هم به قضیه دامن میزنه... کمردرد و زانو درد ناشی از نشستن طولانی مدت... سر درد و سوزش چشم.... اگه بحث هزینه های زندگی نبود یک ثانیه هم دووم نمی آوردم.
فکر می کردم اگه برم سفر و حال و هوام عوضض بشه خوب میشم. فکر می کردم اگه یه روز مرخصی بگیرم و خونه استراحت کنم خوب میشم. اما نه... تا وقتی تو شرکت نیستم حالم خوبه... اما همین که پامو می ذارم اینجا از زمین و زمان حالم به هم میخوره. از خودم بدم می اد که عرضه انجام دادن هیچ کاری رو ندارم که خودمو رها کنم از این بردگی...
خدایا اگه وجود داری یه راه حلی جلو پام بذار دیگه دلم نمی خواد اینجوری زندگی کنم!
- ۰ نظر
-
-
- ۰۶ آبان ۰۴ ، ۱۴:۰۴