تعداد تارموهای سفیدی که ظرف این مدت تقریبا دو برابر شده... اونم تو این روزای شیرین... نشون میده که یه کم بیش از چیزی که باید دارم "فکر میکنم"
همیشه تو زندگیم از دوراهی فراری بودم... اما همیشه زندگی پر از دو راهیه... و همیشه انتخاب بین سخت و سخت تره!
هیچوقت حالم به این خوبی نبوده... و هیچوقت ذهنم از این مشغولتر نبوده... بازیِ عجیبیه! انگار همیشه یه جای کار باید بلنگه...
انگار زندگیِ بدون چالش حتی تو یه بازه ی زمانی کوتاه برای روزگار تعریف نشده...
حال من رو اگه بپرسی... عالی ام اما... ذهنم در شلوغترین حالت ممکنه... جوری که خالی کردنش حتی برای چند لحظه برام سخت شده
- ۴ نظر
- ۲۴ مهر ۹۵ ، ۰۷:۴۱