پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

دردسر

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۳۴ ب.ظ

مُرد! بدون این که حتی احساسم به خاطر رفتنش تکونی بخوره! اما باید برم... نه به خاطر خودش. به خاطر بچه اش که برام خیلی عزیزه. چون میدونم رفتنم به مراسم خوشحالش میکنه. اما لعنتی نه تنها تا وقتی زنده بود مایه ی دردسر و عذاب بود. حتی الانم که مرده به خاطرش باید یکی از مهم ترین جلسات کلاسم که توش نتیجه زحمات دو ماهه ام رو میتونم ببینم رو از دست میدم. و به خاطر این هم که شده نمیبخشمش.

کاش از اون آدمایی نباشیم که بود و نبودمون برا کسی مهم نباشه! کاش... از اون آدمایی نباشیم که حتی مرگمون باعث دردسر دیگران باشه... 

  • یاسمین پرنده ی سفید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">