پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

۱۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

از سر کار خسته خودمو برای کاری به ونک رسوندم. موقع برگشت تو صف تاکسی های خطی وایساده بودم. خانومی که کنارم وایساده بود گفت: شما بفرمایید... ماشین یه جای خالی داره. ما دونفریم.

ناخودآگاه یه لبخند بزرگ نشست رو لبم. خانومه خنده اش گرفت و گفت: چه خوشحال شدی! همونطور که در تاکسیی رو باز می کردم و سعی می کردم صورت خسته امو با یه لبخند بزرگ بپوشونم گفتم: آره :) دارم می رم خونه!

نشستم تو ماشین و با خودم فکر کردم: خدا رو شکر که هنوز خونه برام جایی برای رسیدن به آرامشه :)

  • یاسمین پرنده ی سفید

یه وقتا هست فرار می کنی... نه از چیزی که هست... از چیزی که می ترسی پیش بیاد... هر چی میگذره بیشتر می ترسی از این که ترسهات واقعی میشن... یه وقتا فرار می کنی چون ندیدن و نشنیدن و نگفتن و نفهمیدن بهترین راهه...

+بی ربطه... اما برام جالب بود :)

  • یاسمین پرنده ی سفید

بعد از بررسی های زیاد و بحث و گفتگوهای فراوان در بین دوستان زحمت کش بخش طنز پشت صحنه رادیو بلاگیها. اولین بخش خبری در کانال رادیو بلاگیها منتشر شد.

ضمن تشکر از همه ی بچه های پشت صحنه ی رادیو بلاگیها، به خصوصخبرسازان این هفته: ثریا ی نازنین، صبا، سمانه، حامد، شاهزاده شب، آقای بنفش، سکوت، مجید ساکن خیابان نوزدهم، مرتضی نفرهفتم، الکی خوش شما رو به شنیدن اولین بخش خبری دعوت میکنم :)

گویندگان خبرهای این هفته : حامد : جوون دهه شصتی سمانه : اتاق دلم | یاسمین : پرنده ی سفید


امیدوارم لذت ببرید و همراهمون باشید.

+ وبلاگ رادیو بلاگیها 

سوژه های خبری این هفته :

شباهنگ|کج نویس|دکتر میم|پرنده سفید|هولدن|قناری معدن| زندگی طبق معمول

دانلود فایل صوتی

لینک عکس



 وبلاگ رادیو بلاگیها کانال تلگرام رادیو بلاگیها | صفحه ی اینستاگرام رادیو بلاگیها

  • یاسمین پرنده ی سفید

دوستان عزیزم وبلاگ رادیو بلاگیها هم راه افتاد ، هم برای داشتن ارتباط راحت تر و هم برای اون دسته از دوستانی که به تلگرام دسترسی ندارن . هدف ما از اول این بود که دست مخاطب رو از شبکه های اجتماعی بگیریم و بکشونیمش به دنیایی که برای ماها خیلی جذابه . نمیتونم بگم چقدر موفق بودیم اما میتونم بگم همه ی تلاشمون رو میکنیم ، با قدرت ، بدون خستگی ، به عشق وبلاگنویسی ، و خب البته به لطف حمایت شما  :)



خوشحال میشیم اگر در صورت تمایل کانال و وبلاگ رادیو بلاگیها رو معرفی کنید به دوستانتون :)
نکته ی آخر هم اینکه این فعالیت متعلق به همه ی وبلاگنویسهاس و ما خیلی خیلی خوشحال میشیم اگر به جمع ما بپیوندید ، اگر دوست داشتید به هر نحوی توی این فعالیت شرکت کنید و یا انتقاد و پیشنهادی داشتید از طریق نظرات وبلاگ با ما در تماس باشید .


+متن این پست عینا از وبلاگ آقای بنفش کپی شده است :)
  • یاسمین پرنده ی سفید

خسته ام...

فقط میخوام خودمو بردارم و برم.... خوب یادمه... شهریور پارسال هم همین حالو داشتم. دوباره برگشتم به همون نقطه... هر دونه ی پازل به وقتش سر جاش قرار میگیره... فکر کنم وقتشه... از اول هم باید حرف دلمو گوش میکردم... نه ماه گذشته و حرف دلم همونه... پشیمون نیستم که تا حالا سرکوبش کردم... اما حرفشو گوش میکنم... دلم همیشه درست میگه... من فقط خسته ام... باید استراحت کنم.... باید یه مدت خیلی خوب استراحت کنم.

نمیذارم حال دلم اینطوری بمونه....


+دلم میخواد برم دریا

  • یاسمین پرنده ی سفید

داشتم فکر میکردم... شاید (یا حتی شاید بهتره بگم حتما) چیزی که تو زندگیای ما کمه هدفه... منظورم هدفای کوتاه مدت نیست. شاید با یه سوال بهتر بتونم منظورمو برسونم: چرا معمولا وقتی آدما ازدواج میکنن لبخنداشون کمرنگ تر از دوره ی مجردیشون میشه؟

مسئولیت زیاد رو قبول دارم اما من فکر میکنم هر آدمی به اقتضای سنش و توانایی هاش قبلا هم مسئولیت هایی داشته که باید از پسشون برمی اومده...

آدما بعد از بچه دار شدن، تمام زندگی و آرزوها و اهدافشون تو وجود بچه اشون خلاصه میشه... شادیشون به شادی بچه هاشون بند میشه... واسه همین اگه اون بچه به سمت اون هدفی که مادر و پدرش براش تو رویاهاش دیدن نره، پدر و مادرش حتی اگه به زبون نیارن دلگیر میشن... چون پدر و مادرا تمام زندگیشون رو برا بچه اشون خواستن...


انیمیشن آپ رو نگاه میکنم و از خودم میپرسم چرا خوشبختی فقط تو انیمیشنا واقعیه؟ پیر مرد و پیر زن... تمام زندگیشون, پول جمع میکردن تا به سرزمین آرزوهاشون برن... بارها و بارها تو شرایط سخت, مجبور شدن اون پول رو بابت چیزای دیگه خرج کنن اما ناامید نشدن، انگیزه هاشون کم نشد... همین بود که حتی بعد از فوت یکی، اون یکی بالاخره خودشو پیدا کرد و رفت دنبال به ثمر رسوندن آرزوی مشترک :)

درد امروز ما اینه که آرزوهامون تو وجود دیگران خلاصه شده! نذار کسی آرزوهاتو ازت بگیره... آرزوهاتو بساز... اما نذار همه ی آرزوت جایی بیرون از دنیای درونیت خلاصه شه...

و من... آرزو می کنم خدا کسایی رو که آرزوهای مشترکی باهات دارن سر راهت قرار بده تا همیشه برای رسیدن به آرزوهای قشنگتون با هم تلاش کنید :)

  • یاسمین پرنده ی سفید

_دیشب تو خواب انقدر قشنگ بلندبلند میخندیدی!

+واقعا؟!!!!!

_آره:) صدات تا اون اتاق می اومد!

+چه حیف... اصلا یادم نیست چه خوابی میدیدم!


پ.ن: همین که یه شب مرخصی دادن و تو خواب کار نکشیدن که صبحش خسته و کوفته باشی خوبه دیگه:)))) تا باشه از این خوابا:)))

  • یاسمین پرنده ی سفید
یه وقتا دلت می خواد بنویسی اما نمی دونی از چی... همون وقتایی که تا حد کر شدن صدای موزیک پلیر گوشیتو زیاد میکنی و ترجیح میدی تو تنهاییات غرق شی... همون روزایی که تنها چیزی که از دنیا می خوای لم دادن رو چمنای پارک لاله است... برای ساعت ها و بس...
همون روزایی که هیچکس جنس دردتو حس نمی کنه... همون روزایی که انقدر خسته ای که حتی دلت نمی خواد دیگه خودتو...حست رو... دردتو توضیح بدی...
یه وقتایی فقط می خوای خودتو تو یه چمدون مچاله کنی و پستش کنی یه جای دور... جایی انقدر دور... اونقدر غریب که فقط خودت باشی و خدا...
دلم می خواد برم دریا...
من فقط خسته ام. همین
  • یاسمین پرنده ی سفید
قدیمیا میگفتن: یه دشمن زیاده و صد تا دوست کم... قدیمیا حتما یه چیزی میدونستن که اینو میگفتن!
همیشه دوستات رو نگه دار. شاید خودخواهی باشه اما واقعیت اینه که آدمیزاد یک موجود اجتماعیه... همیشه دوستات رو واسه روزای تنهاییت نگه دار چون در ، همیشه روی یک پاشنه نمیچرخه. یه روز به خودت میای و میبینی چقدر راحت همه گله و کدورتای گذشته رو؛ همه ی اختلاف سلیقه ها و عقاید رو کنار گذاشتی و بهش یه کامنت دادی که حالش رو بپرسی... این یعنی از تنهایی ترسیدی!
وقتی جوی رو که تا ۶ماه پیش هیچ علاقه ای به حضور در جمعشون نداشتی رو به سکوت ترجیح دادی... اونوقت میفهمی چی میگم... :)
در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخه رفیق:)
  • یاسمین پرنده ی سفید

هیچوقت... هرگز... حس ششم مادرتون رو شوخی نگیرید!!!! قطعا مامانتون شما رو بهتر از خودتون میشناسه!

  • یاسمین پرنده ی سفید