پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

از من به شما نصیحت... اگر یه خواننده ی خاص رو بی نهایت دوست دارید اونطور که من گوگوش رو دوست دارم، عاشق کسی بشید که اونم خواننده ی محبوبتون رو دوست داشته باشه. اینجوری اگه بعدا که رفتید زیر یه سقف به هزار و یک مشکلِ لاینحلِ لعنتی برخوردید، دلتون خوشه اولِ آشناییتون بسیار از این سلیقه ی مشترک خرکیف شدید. به خصوص وقتی تو یه ترافیکِ لعنتی گیر کردید و دارید بنزینِ باارزشتون رو الکی حروم میکنید... باور کنید دردش کمتره وقتی بغل دستیتون هم مثل خودتون اعجاز رو باهاتون داد میزنه :))))))

 

از کدوم خاطره برگشتی به من که دوباره از تو رویایی شدم / همه ی دنیا نمیدیدن منو، من کنار تو تماشایی شدم / از کدوم پنجره میتابی به شب که شبونه با تو خلوت میکنم / من خدا رو هر شب این ثانیه ها به تماشای تو دعوت میکنم / تو هوایی که برای یک نفس خودمو از تو جدا نمیکنم / تو برای من خود غرورمی، من غرورمو رها نمیکنم / تا به اعجاز تو تکیه میکنم، شکل آغوش تو میگیره تنم / اون کسی که پیش چشم یک جهان، به رسالت تو تن میده منم

  • یاسمین پرنده ی سفید

نگاه کن من چه بی پروا چه بی پروا
به مرز قصه های کهنه میتازم
نگاه کن با چه سر سختی تو این سرما
برای عشق یه فصل تازه میسازم
یه فصل پاک یه فصل امن و بی وحشت
برای تو که یه گلبرگ زودرنجی
یه فصل گرم و راحت زیر پوست من
برای تو که با ارزش ترین گنجی
نگاه کن من به عشق تو چه لیلاوار
تن یخ بسته ی پروازو میبوسم
بیا گرم کن منو با سرخی رگ هات
من اون رگ های پر آوازو میبوسم
تو رو میبوسم ای پاکیزه ی عریان
تو رو پاکیزه مثل پرچم ایران
طلوع کن من حرارت از تو میگیرم
ظهور کن من شهامت از تو میگیرم
بیا هیچکس مثل من و تو عاشق نیست
مثل ما عاشق و همسایه و همدرد
بیا از شیشه ی سخت و بلند عشق
مثل ارابه ی نور رد بشیم با هم
نگاه کن من چه شبنم وار... چه شبنم وار
به استقبال دستای خزون میرم
هراسم نیست از این سرمای ویرانگر
برای تو من عاشقانه میمیرم

 

بمونه یادگاری... از آهنگی که امروز خودمو باهاش خفه کردم... فصل_تازه_گوگوش

  • یاسمین پرنده ی سفید

دوسِت دارم اما از خودم میپرسم چقدر دلم میخواد پسرم شبیه تو باشه؟ تصورش میکنم و خودِ کمالگرام رو میبینم که دلم میخواد یه جنتلمنِ واقعی بار بیارم. از اونا که لباسای شیک میپوشن. همیشه شق و رق راه میرن، کفشاشونو واکس میزنن، براشون مهمه که همیشه بوی ادکلن بدن، آداب معاشرت با خانوما رو بلدن...

بعد یادم می افته انقدر شیک بودن رو نه از من میتونه یاد بگیره نه از تو... تا میام خودمو پشیمون کنم از دوست داشتنت، چشمات که یادم می افته، به خودم میگم: ای بابا... همچین شخصیت هایی فقط تو فیلما پیدا میشن. همین که مثل باباش سخت کوش و با معرفت باشه بسه دیگه. مگه باباش کم خاطر خواه داره واسه خودش؟ ؛)

  • یاسمین پرنده ی سفید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۴ آبان ۹۸ ، ۰۰:۰۱
  • یاسمین پرنده ی سفید

دو راهی از اونجا شروع میشه که عاشق میشی و عشق رو تو چشماش میبینی و اون عاشق بودنش رو انکار میکنه. کاش حالم بدون عشق هم به همون خوبی میموند. کاش بدون عشق هم همون حس سبکبالیِ راه رفتن رو ابرا رو داشتم. اونوقت همه چیز رو میسپردم به زمان و به هر جمله ام فکر نمیکردم و گند نمیزدم به همه چیز...

  • یاسمین پرنده ی سفید