چند روز پیش مامان اومد خونه و گفت: ما که جوونتر بودیم یه سری کفشای پلاستیکی مد شده بود خیلی خوشگل بود الان باز اونا مد شده. فلان جا دیدم. می خوای بریم بخری؟
من اینطوری: :| :/ من کفش پلاستیکی نمی پوشم (آیکن قیافه گرفتن)
-------
چند روز بعد... من و مامان و خواهرم رفته بودیم خرید. خواهرم می خواست صندل بگیره. مامانم باز پشت ویترین کفشا رو دید گفت: یاسی، این کفشا رو می گفتما.
من و خواهرم: نه... خوشم نیومد.
رفتیم توی مغازه برای خرید صندل...
پای خانم فروشنده رو نگاه کردم: چه کفشای خوکشـــــــــــــــــــــلی
من: مامان؟ منم از این کفش پلاستیکیا می خوام!!!!!!!!!
برچسبها: کفش پلاستیکی
امروز جای شما خالی رفتیم سینما. گناهکاران در نوع خودش فیلم جالبی بود. به نظر من فیلم نامه ی خیلی خوبی داشت هرچند که کارگردانی اش می تونست بهتر از این هم باشه اما خب تا جایی که من می دونم کار اول آقای قریبیان (که من خیلی هم دوسشون دارم) بود. اما رامبد جوان عاااااااااااااااااااااالی بود. یعنی من این آدم رو همینجوری که همیشه دوست داشتم ولی غیر از اون به نظر من هیچکس بهتر از رامبد نمی تونست این نقش رو بازی کنه. کارت حرف نداشت رامبد جوان :)
البته بازیگرای معروف دیگه ای هم تو این فیلم بودن که باید بگم نسرین مقانلو و شقایق فراهانی علاوه بر این که بازی خوبی داشتن خیلی هم خوشگل شده بودن :)
+ نمی گم فیلم بی ایرادی بود... چند دقیقه ی اول فیلم مایوستون نکنه... ادامه ی فیلم نامه در ژانر خودش به نظر من انقدر خوب هست که آخرش پشیمون از سینما بیرون نرید :)
++نظرات کارشناسانه تر رو می ذارم به عهده ی "محمد/آوای فاخته" در وبلاگ گروهی جــ+ــمع مـــا... البته اگه دوست داشته باشه این فیلم رو ببینه و نقدش کنه. من فقط تجربه ی شخصی خودم رو به عنوان یه آدم عادی مطرح کردم.
+++ عکس های بیشتر از فیلم را اینجا و اینجا ببینید.
برچسبها: فیلم گناهکاران, ژانر پلیسی, فرامرز و سام قریبیان, رامبد جوان
آقا من اینترنت ۲۵۶ مخابرات داشتم باهاش نمی تونستم ای میلام رو چک کنم به خاطر همین با وجود این کهخیلی خیلی خیلی کم پیش می اومد که قطعی اینترنت داشته باشم تصمیم گرفتم عوضش کنم...
رفتم اینترنت وایمکس ایرانسل گرفتم... با سرعت ۲۵۶ مصرف آزاد... حالا ایمیلام رو خیلی راحت باز می کنم و حتی می تونم فورواردشون کنم که با اینترنت مخابرات کابوس بود... اما
اما در عوض قطعی اینترنت دارم همش هم نگران تموم شدن اعتبارم هستم :|
مودم ایرانسلم همراهه... مودم مخابرات ثابت بود. شما جای من باشید کدوم رو نگه می دارید؟
برچسبها: نظر شما چیه
که مردم چی سرچ می کنن و به چه پست هایی بر می خورن!!!
مثل:
طرف تو گوگل زده: زندگی نامه ی canibus
بعد این پست براش اومده:ژن کانامورایی و نصیحت نامه ی من به فرزندم!
حالا بگذریم که هر روز افرادی رو می بینم که به خاطر دانلود آهنگ "کاش خدا منو ببینه" و "باید به تو برگردم" و... می آن اینجا و خبری نیست نکن عزیزم... دانلود جیزه...
خب گوگل تو هم یه خورده آدم باش دیگه! ئه!
برچسبها: موتورهای جستجوگر و اشتباهات
دمتون گرم... تنتون سالم............
هورااااااااااااااااااااااااااا
قهرمانی آسیا مبارکتون باشه
برچسبها: والیبال عاشقتم
درخت کاج کوچمان را سربریدند...
جرمش این بود که لوله های گاز جای غلطی قرار داشت! جرمش این بود که وقتی در جوانی راهش کج شد کسی دست نوازشی به رویش نکشید...
لطفا در "ادامه ی حرفام" همراهی ام کنید...
برچسبها: صدای فریاد درختان را میشنوید, به خودمون رحم کنیم
ادامه حرفام :
درخت کاج کوچمان را سربریدند...
جرمش این بود که لوله های گاز جای غلطی قرار داشت! جرمش این بود که وقتی در جوانی راهش کج شد کسی دست نوازشی به رویش نکشید... امروز که به میان سالی رسیده... امروز که دیگر نمی تواند راست قامت باشد... سرش را می بُرَند... و دختر همسایه تنها چند کاج زیبا را از میان کاج ها برای یادگاری به منزل می برد... یادگاری از درختی که شاید وقتی دختر، کوچکتر بود هر روز صبح از پنجره برایش دست تکان داده بود... هر روز صبح وقت رفتن به مدرسه به او لبخند زده بود... و امروز برای همیشه رفت و حتی صدای فریادش را کسی نشنید!
اما چرا کسی از لوله های گاز ایراد نگرفت؟ چرا کسی نپرسید که چرا اینجا نصب شد؟ چرا کسی نگفت جای لوله های بی جان را عوض کنیم؟
پائولوکوئیلو راست می گوید... انسان همیشه می گوید: زمین در حال از بین رفتن است! در حالی که طی این همه سال زمین همیشه پا برجا بوده و انسان نمی خواهد قبول کند که نسل بشر است که از بین خواهد رفت!
تازه همین دیروز بود که با دیدین عکس پایین:
می خواستم از شهرداری تشکر کنم! خیلی خوبه که آدم می بینه تو مملکتی که کلی معلول و جانباز جنگی داره یه کاری می کنن که حداقل در ظاهر نشون بدن به فکرشون هستن... این عکس مربوط به تهران- تقاطع آزادی و نواب ه... به خاطر کاری داشتم پیاده از اونجا رد میشدم که این توجه ام رو جلب کرد... هرچند که شرایط می تونست خیلی بهتر باشه اگه ماشین ها و موتورها و... به خودشون اجازه نمی دادن که به حریم عابر پیاده وارد شن... در اون صورت دیگه اصلا لزومی به نصب این موانع نبود که حالا بخوان یه فکری هم به حال کسایی که با ویلچر رفت و آمد می کنن باشن! امان از ما مردم! اما جریان قطع این درخت و این که کسی بهشون تو این مدت رسیدگی نکرده انقدر ناراحتم کرد که...............
+حالا که حرف از شهرداری شد... آقا این شستشوی معابرتون با کثیف کردن عابر همراهه ها... در جریان هستید؟!! این ماموران زحمتکشی رو می گم که با شلنگ در و دیوارا و ایستگاه های اتوبوس و... رو تمیز میکنن... آدم می خواد رد شه خو کثیف میشه دیگه... راه دیگه ای ممکنه وجود داشته باشه احیانا؟ (سوال می کنما)
++جمله ای که از پائولوکوئیلو تو متن اومده، نقل به مضمون بود چون کتاب "برنده تنهاست" اش رو شخصا هنوز نخوندم.
+++توروخدا هوای این درختا رو داشته باشید... به خدا تنها چیزی که باعث میشه هنوز بتونیم نفس بکشیم این درختان... به خدا هوا بین پولدار و بی پول فرق نمی ذاره... وقتی خوب نباشه حال هیچکدوممون خوب نیست...
مادر بزرگ عمه زا ی نازنین هم از بینمو رفت... لطفا برای شادی روحش دعا کنید. (آقا صابر عزیز.... ما رو هم در غم خودت شریک بدون)
+ یادم رفته بود به روز شدنم تو وبلاگ گروهی جمع ما رو اینجا اعلام کنم... مروری است بر خاطرات گذشته... با رنگ و بویی تازه...
خانوم ۲: بذار چراغ رد کنن یه بار بالاخره ماشین می زنه بهش... داغش میمونه به دل مادرش!!!
من در ابتدا: سپس طاقت نیاورده و عرض می کنم: بیچاره صاحب ماشین
خانوم ۲: واسه مادر موتور سواره که سخت تره!
من: سپس در نهایت بی رحمی گفتم: مادرش باید بچه رو درست تربیت می کرد! اما....
بیچاره صاحب ماشین
+دروغ گفته ام آیا؟
++خب آقای محترم موتوری... یه ذره قانون مدار باش آقا! این چه وضعیتیه آخه؟ حالا می خوای خودتو به کشتن بدی به جهنم!!!!!! به فکر مادر بیچاره ات باش... و اون صاحب ماشین بدبخت!
برچسبها: موتورسواری, قانون مداری
سلاااااااااااااااااااام :)
اولین صبح پاییزیتون شاد و پر انرژی :) بالاخره تابستون تموم شد... و فصل مورد علاقه من رسید :) فصل صدای دل نشین برگای پاییزی زیر پای عابرا... فصل صدای قار قار کلاغا که خیلی دوسشون دارم :) و از همه مهمتر فصل بارون :) هر وقت بارون می باره حس می کنم خدا صدامو بهتر میشنوه.... واسه همین بارونو خیلی دوست دارم :)
نگاهی دیگر:
(با ریتم مربوطه بخوانید) : باز آمد... بوی ماه مدرسه... بااااازم بوی بدِ پای مدرسه :|
من از اونجایی که یه آدم پارادوکسیِ پارادوکس دوست هستم... پاییز رو خیلی دوست دارم... اما اصلا از مهر ماه خوشم نمی آد... فصل شلوغی و ترافیک و مدرسه :| آیا کَسِ دیگه ای هم هست که مثل من باشه؟:)
+خداروشکر که ساعتا برگشت سر جای اولش :) حالا صبحا بلند شدن از خواب یه ذره راحت تر می شه :)
برچسبها: بوی ماه مدرسه, پاییز زیبا
- ۰ نظر
- ۲۰ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۰