پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

وال مارت و مفهوم خارپشتی

دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۰ ق.ظ

خب... نمی تونید از یه دانشجوی رشته ی مدیریت انتظار داشته باشی که چیزایی که به ظاهر برای دیگران جذاب نیست براش جذاب نباشه. چون خواه ناخواه انقدر تو طول دوران تحصیلش در مورد شرکت های بزرگی مثل "وال مارت" شنیده که بعضی مطالبی که در موردشون می خونه براش جالبه. حالا هر چقدر هم که کتاب "از خوب به عالی" ِ جیم کالینز براش بی مزه و حوصله سر بر باشه:

ًٌٍ«اکثر افراد فکر می کنند که سام والتون با ایده ی رویایی اش با خرده فروشی محلی، شکوفا شد و با این کار توانست یک شرکت تازه تاسیس را به پیشرفت و موفقیت برساند. اما هیچ چیز نمی توانست از حقیقت دور بماند. سام والتون کار خود را در سال 1945 با یک مغازه ی ارزان فروشی شروع کرد. او هفت سال بعد, دومین فروشگاهش را باز کرد. والتون به طور تدریجی؛ قدم به قدم، مرحله به مرحله چرخه ی رشد را طی کرد تا در اواسط دهه شصت به مفهوم خارپشتی*ِ خود دست یافت که بر اساس آن ایده ی فروشگاه های ارزان فروشیِ بزرگ، مانند یک مرحله ی تحول آمیز، به ذهنش رسید.

یک ربع قرن طول کشید تا والتون از آن فروشگاه ارزان فروشی به 38 فروشگاه زنجیره ای وال مارت رسید. سپس از سال 1970 تا سال 2000، وال مارت پیشرفت فوق العاده ای کرد و تعداد فروشگاه هایش به بیش از سه هزار فروشگاه با بیش از 150میلیارد دلار رسید!

و همانطور که سام والتون خودش نوشت: "با گذشت سال‌ها، مردم این مساله را متوجه شدند که وال مارت تنها این ایده‌ی عالی بود که به یک موفقیت یک شبه تبدیل شد. ولی... این موفقیت نتیجه ی رشد تدریجی بود که ما از سال 1945 آن را انجام می دادیم و مانند اکثر موفقیت های یک شبه، حدودا بیست سال طول کشید"»


*در مورد مفهوم خارپشتی و داستانی که نامگذاریش داره اگه علاقه مند هستید در ادامه ی مطلب بیشتر بخوانید :)



مفهوم خارپشتی یک مفهوم ساده و واضح است که از درک عمیق فصل مشترک سه محور نشات میگیرد:
1)در دنیا در چه کاری می توانید بهترین باشید (و در چه کاری نمی توانید بهترین باشید) این معیار خردمندانه فراتر از توانایی است. تنها به این سبب که شما توانایی محض دارید, به این معنی نیست که شما می توانید در دنیا در آن زمینه بهترین باشید یا برعکس, کاری که شما می توانید در آن بهترین باشید, ممکن است حتی چیزی که در حال حاضر به آن مشغول هستید؛ نباشد.

2)کاری که موتور اقتصادیتان را هدایت می کند. تمام شرکت های خوب تا عالی به یک بصیرت نافذ رسیدند؛ به این که چطور به شکل موثری سرمایه ی پایدار فراوان و سودآوری ایجاد کنند. به ویژه این که آنها وجه مشترکی به نام "سود به ازای یک عامل متغییر" کشف کردند که بزرگترین تاثیر را بر اقتصادشان داشت.

3)کاری که شما واقعا به آن علاقه مند هستید. شرکت های خوب تا عالی بر فعالیت هایی تمرکز میکردند که اشتیاقشان را برمی انگیخت. موضوع اصلی در اینجا برانگیختن علاقه ی شما نیست, بلکه پی بردن به کارهایی است که به شما شور و هیجان می دهد.



*شما خارپشت هستید یا روباه؟
آیزایا برلین در مقاله ی معروفش؛ به نام "خارپشت و روباه" مردم دنیا را به خارپشت ها و روباه ها تقسیم می‌کند. بر اساس یک گفته ی یونانی قدیمی: "روباه خیلی چیزها می داند, ولی خارپشت فقط یک چیز خیلی مهم می داند." روباه موجود مکاری است, می تواند هزاران برنامه و نقشه برای حمله ی پنهانی بر خارپشت‌ها طراحی کند. روزها, روباره دور خانه ی خارپشت میگردد و منتظر لحظه ی خوبی برای حمله کردن است. روباه شبیه برنده ی قطعی است, سریع, نرم, زیبا, تیزپا و حیله گر. از طرفی, خارپشت موجودی بی قواره است. شبیه آمیزه ای ژنتیکی بین یک خارانداز و یک ارمادیلوی کوچک. او مثل یک اردک راه می رود و روز بی دردسر خود را به جستجوی ناهار و مراقبت از لانه ی خودش میگذراند.

روباه در سکوتی مکارانه, در لحظه ای حساس و در راه منتظر او می ماند, در حالی که خارپشت به کار خودش می‌پردازد. او مثل برق, خیلی سریع روی زمین خیز برمی‌دارد. خارپشت کوچک احساس خطر می‌کند: "باز دوباره پیدایش شد. آیا بالاخره درس خواهد گرفت؟" او مثل یک توپ کوچک می‌شود و خارهای تیزش را به بیرون به همه جهات نشانه می‌گیرد. روباه به طرف طعمه اش می‌خزد، دفاع خارپشت را می‌بیند و به حمله پایان می‌دهد. دوباره به طرف جنگل عقب نشینی می‌کند, شروع به طرح نقشه ی جدیدی برای حمله می‌کند. هر روز چنین نبردی بین خارپشت و روباه رخ می‌دهد و با وجود زیرکی بیشتر روباه, خارپشت همیشه برنده می شود.

پس افراد به دو گروه اصلی تقسیم می شوند:
روباه ها همزمان هدف های زیادی را دنبال می‌کنند و دنیا را با تمام پیچیدگی هایی که دارد می‌بیند. آنها به طور پراکنده یا متفرق راه های بسیاری را در پیش می‌گیرند. هرگز فکرشان را با یک مفهوم کلی یا دیدگاهی یکپارچه ادغام نمی‌کنند.

از طرفی خارپشت ها دنیای پیچیده را به یک ایده ی بی نظیر سازمان یافته ساده می‌کنند. اصل اساسی یا مفهومی که همه چیز را هماهنگ و هدایت می‌کند. مهم نیست که دنیا چقدر پیچیده است. خارپشت تمام چالش ها را کم می‌کند و وضعیت دشوار را -در حقیقت ساده نگرانه- به ایده های ساده تبدیل می‌کند. برای خارپشت, هر چیزی که به نوعی به تفکر خارپشتی مربوط نباشد, موضوعی بی ربط است.


مارولین برسلر, استاد دانشگاه پرینستون در طول یکی از مکالماتمان گفت: شما می خواهید بدانید چه چیزی افرادی را که سبب‌ساز بزرگترین تاثیرات هستند, از آنهایی که فقط باهوش هستند جدا می کند؟ خارپشت ها!

فروید و ضمیر ناخودآگاه, داروین و انتخاب طبیعی, مارکس و اختلاف طبقاتی, انیشتین و نظریه ی نسبیت, آدام اسمیت و صنف کارگر... همه ی آنها خارپشت بودند. آنها دنیای پیچیده را به دنیای ساده تبدیل کردند.


+ کل مطالب, برداشت شده از کتابِ "از خوب به عالی" نوشته ی جیم کالینز می باشد.

  • یاسمین پرنده ی سفید

مدیر موفق

مدیریت

پرنده ی سفید

نظرات  (۱)

خیلی جالب بودا
ولی من باز نفهمیدم تفکر خارپشتی یعنی چی
یعنی باید یه کار ساده انجام بدی و فقط روی همین یه کار تلاش کنی؟
پاسخ:
چیزی که من از کتاب متوجه شدم اینه که:
در واقع درستش اینه که روی مواردی که شامل اون سه محور میشه تمرکز کنی و به حاشیه نری.
یعنی اول باید بشناسی که تو چه کاری می تونی بهترین باشی و موتور اقتصادیت رو روشن می کنه و دوستش هم داری... و بعد رو همونا تمرکز کنی... یعنی می تونه بیشتر از یکی باشه اما به شرطی که از این سه محور خارجت نکنه. یعنی میشه گفت مفهوم خارپشتی و این سه محور برای عالی شدن به هم وصلن.

+ البته این کتاب بیشتر در مورد شرکت هاست. اما به نظرم میشه روی خود افراد هم ازش استفاده کرد. به نظر من هر موضوع مدیریتی می تونه واسه مدیریت خودمون هم مورد استفاده قرار بگیره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">