پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رادیو بلاگیها» ثبت شده است

سری دوم خبرهای هفتگی رادیو بلاگیها منتشر شد. این خبرها طنزه. هدف اصلی ما هم از هر چیزی بیشتر این بوده که دوباره برای برگردوندن شور و شوق به بلاگستان تلاش کنیم. ما داریم سعیمون رو میکنیم شما هم حمایتمون کنید تا با انرژی بیشتر تلاش کنیم. نشستن خنده روی لبای شما آرزوی قلبی و همیشگی ماست :)


سوژه های خبری این هفته :

مستر نیما|زنی درفرودگاه| عروسک چوبیاتاق دلمآزیتامهشادبانوی رنسانسی|ساکن خیابان 197660 | مترسک

دانلود فایل صوتی | کانال تلگرام رادیوبلاگیها |اینستاگرام رادیوبلاگیها | وبلاگ رادیو بلاگیها

گویندگان خبرهای این هفته : صبا : روی خط استوا | محسن : آقای بنفش | سمانه : اتاق دلم

خبرسازان این هفته: ثریا، صبا، سمانه، حامد، شاهزاده شب، آقای بنفش، سکوت، الانور,  مجید ساکن خیابان نوزدهم،  مرتضی نفرهفتم، سحر بانوی خیال, ندا و الکی خوش و خودم

  • یاسمین پرنده ی سفید

بعد از بررسی های زیاد و بحث و گفتگوهای فراوان در بین دوستان زحمت کش بخش طنز پشت صحنه رادیو بلاگیها. اولین بخش خبری در کانال رادیو بلاگیها منتشر شد.

ضمن تشکر از همه ی بچه های پشت صحنه ی رادیو بلاگیها، به خصوصخبرسازان این هفته: ثریا ی نازنین، صبا، سمانه، حامد، شاهزاده شب، آقای بنفش، سکوت، مجید ساکن خیابان نوزدهم، مرتضی نفرهفتم، الکی خوش شما رو به شنیدن اولین بخش خبری دعوت میکنم :)

گویندگان خبرهای این هفته : حامد : جوون دهه شصتی سمانه : اتاق دلم | یاسمین : پرنده ی سفید


امیدوارم لذت ببرید و همراهمون باشید.

+ وبلاگ رادیو بلاگیها 

سوژه های خبری این هفته :

شباهنگ|کج نویس|دکتر میم|پرنده سفید|هولدن|قناری معدن| زندگی طبق معمول

دانلود فایل صوتی

لینک عکس



 وبلاگ رادیو بلاگیها کانال تلگرام رادیو بلاگیها | صفحه ی اینستاگرام رادیو بلاگیها

  • یاسمین پرنده ی سفید

دوستان عزیزم وبلاگ رادیو بلاگیها هم راه افتاد ، هم برای داشتن ارتباط راحت تر و هم برای اون دسته از دوستانی که به تلگرام دسترسی ندارن . هدف ما از اول این بود که دست مخاطب رو از شبکه های اجتماعی بگیریم و بکشونیمش به دنیایی که برای ماها خیلی جذابه . نمیتونم بگم چقدر موفق بودیم اما میتونم بگم همه ی تلاشمون رو میکنیم ، با قدرت ، بدون خستگی ، به عشق وبلاگنویسی ، و خب البته به لطف حمایت شما  :)



خوشحال میشیم اگر در صورت تمایل کانال و وبلاگ رادیو بلاگیها رو معرفی کنید به دوستانتون :)
نکته ی آخر هم اینکه این فعالیت متعلق به همه ی وبلاگنویسهاس و ما خیلی خیلی خوشحال میشیم اگر به جمع ما بپیوندید ، اگر دوست داشتید به هر نحوی توی این فعالیت شرکت کنید و یا انتقاد و پیشنهادی داشتید از طریق نظرات وبلاگ با ما در تماس باشید .


+متن این پست عینا از وبلاگ آقای بنفش کپی شده است :)
  • یاسمین پرنده ی سفید

شب آرزوها ( لیلة الرغائب : شب بخشش بسیار ) ، شب نیایش و دست های رو به آسمون ، شب نجواهای یواشکی بین ما و خدا ، نخستین شب جمعه ی ماه رجب که گفته میشود در این شب فرشتگان بر زمین نزول میکنند تا رحمت الهی را به جامعه بشری عرضه نمایند .

میخواهیم آرزوهامونو کلمه کنیم و واژه واژه بچینیم کنار هم . علاقمندان نوشته های خودشونو با عنوان " شب ِآرزوها " در وبلاگشون ثبت و لینک مطلب رو تا قبل از غروب پنجشنبه از طریق تلگرام به یکی از آی دی های ( pelake23@ و so017@ ) و یا از طریق نظرات این پست به دستمون برسونن . در نهایت لینک همه ی نوشته ها از طریق کانال رادیو بلاگیها منتشر میشه و نوشته های برگزیده هم به صورت فایل صوتی اجرا خواهد شد . 

پیشاپیش ممنون بابت حمایت و همکاریتون  :)


لینک دریافت بنر | ارتباط از طریق تلگرام کانال تلگرام رادیوبلاگیها | صفحه اینستاگرام رادیوبلاگیها

  • یاسمین پرنده ی سفید
تمام راه رو داشتم به رخدادهای روزی که گذروندم فکر می کردم و نوشتن این پست... به خودم می گفتم: "بدترین چهارشنبه سوری عمرمه"... مامان بزرگ خونمون بود و فایلی که باید برای میکس رادیوبلاگیها می رسوندم رو صبح زود قبل از راه افتادن تو ماشین ضبط کردم. یه روز کاری طولانی و سخت... حدود ساعت 3ونیم از شرکت که زدم بیرون انگار از قفس آزاد شده بودم... با خودم فکر کردم همت امن تر و خلوت تر از رسالته... اما گیر افتادم... ترافیک وحشتناک بود... نه آدامس و نه پفکی که از دستفروش وسط اتوبان خریدم نتونستن حالمو خوب کنن. شارژ گوشیم کم بود و تمام آرزوم این بود که ای کاش یا خودم تو کیفم کتاب داشتم؛ یا یکی از این دستفروشا جای این ترقه ها کتاب می فروخت... گاهی تو توقف های طولانی از خستگی صندلی ماشین رو می خوابوندم یا از ماشین پیاده میشدم تا نفس بگیرم و هر لحظه به خودم می گفتم "الان تموم میشه"... اما نشد... دقیقا چهار ساعت تو راه بودم! (کی باورش میشه شرق تا غرب تهران 4 ساعت!) انقدر کلافه بودم که دیگه صدای هر خواننده ای کلافه ترم می کرد. خدا رو شکر کردم که آلبوم بی کلام "بهار من" شادمهر رو تو اون سی دیِ ام پی تری داشتم... وقتی به پل چمران رسیدم و دیدم که چقدر خلوته چند متر آخر رو بی تابانه ثانیه شماری کردم و وقتی از همت پیچیدم تو چمران برای بار دوم از قفس پر گرفتم! از خوشحالی داد می زدم! رسیدم خونه و بعد از خوردن یه تیکه از کیک کوچیکی که مامان برای تولد مامان بزرگ گرفته بود ولو شدم روی تخت...
و بهترین بخش اون شب؛ شنیدن فایلی بود که مجید در غیاب سوسن فوق العاده میکسش کرده بود... یک بار, دوبار و ده بار گوش کردم و تمام خستگی این روز لعنتی از تنم رفت و خوابیدم.


پ.ن: چند روز گذشته بود و از نوشتن این پست منصرف شده بودم. اما نوشتمش برای خودم... برای این که یادم بیاد گاهی یه اتفاق کوچیک ساده چقدر می تونه حال آدم رو از این رو به اون رو کنه. برای این که یادم بمونه چقدر بچه های رادیو بلاگیها تو داشتن حال خوب این روزام نقش داشتن.

ممنونم از همه برای این حال خوب... برای سالی که گذشت... برای خنده ها و گریه هامون... برای همه ی حرص هایی که با هم خوردیم... برای همه ی دعواها... برای همه اختلاف سلیقه ها... برای همه ی دفعاتی که این طناب ها پاره شد تا با هر گره بیشتر از دفعه ی قبل به هم نزدیک شیم.
به عنوان عضو کوچیکی از رادیوبلاگیها به سهم خودم یه تشکر ویژه دارم از: محسن , سوسن , مجید , سمانه , حامد , مرتضی , حانیه , سحر و مژگان + مهشاد , بانوچه , اون یکی سحر  که تو این تیم بزرگ من بیشتر باهاشون درارتباط بودم و همه ی دوستانی که به خاطر "ماهی" بودن من اسمشون از قلم افتاده اما با حمایت هاشون همیشه همراه ما بودن و همه ی دوستانی که همراهمون هستن...مخاطبای خاموش و غیر خاموش :) مشوق ها و حتی منتقد ها :) امیدوارم بتونیم روز به روز بهتر از قبل بشیم و همونقدر که حال دل ما با این فایلا خوب میشه, حال دل شما هم خوب باشه :)
این پست قرار نبود اینطوری تموم شه... اما اینم مثل همه ی نوشته های این وبلاگ فقط یه "دل نوشته" است. یه سپاس ویژه :)
  • یاسمین پرنده ی سفید

دوستان و همراهان همیشگی رادیوبلاگیا... پیشنهاد می کنم با ویژه برنامه ی نوروزی رادیو بلاگیها باز هم همراهمون باشید.

تیم رادیو بلاگیها سال خوب و خوشی رو برای شما آرزو می کنند.

امیدوارم دلتون خوش... لبتون خندون... تنتون سلامت... و جیبتون پر از پول باشه :)


RadioBlogiha


telegram.me/blogiha

instagram.com/blogiha

  • یاسمین پرنده ی سفید
مناسبتای باستانی رو که نگاه می کنی تو هر ماه دست کم یه دونه جشن هست. و هر جشن یه بهونه است برای دور هم جمع شدن. چهارشنبه سوری هم با وجود همه ی تغییر و تحولاتش توی این سال ها, هر چی که هست یه جشن ملی ه... قدیما هر خانواده با روشن کردن آتیش روی پشت بوم یا توی حیاط یه جورایی میخواستن با دور کردن سرما و فراخوان گرما به پیشواز بهار برن... اونا اعتقاد داشتن که با این کار روح درگذشتگانشون رو که تو این روز به زمین اومدن به خونه هاشون راه می دن. آتیش روشن می کردن چون آتیش رو به عنوان یکی از عناصر چهارگانه مقدس می دونستن و براشون نشونه ی مهر و نور و دوستی بود و عاملی برای چیره شدن بر غم و افسردگی. کوپه های کوچیک آتیش روشن می کردن و با خوندن شعر تمام رنگ پریدگی ها, زردی و بیماری ها و تمام مشکلات رو به آتیش می سپردن و به جاش از آتیش سرخی و گرما و نیرو می خواستن... بعد خانم خونه خاکستر آتیش رو از خونه بیرون می برد و به جوی روون می ریخت و وقتی برمیگشت در می زد و به اهل خونه می گفت که با خودش تندرستی و شادی رو برای خانواده آورده تا در رو براش باز کنن و به امیدِ روزای شاد با تندرستی به استقبال سال جدید برن... و بنا بر تمام جشن های باستانیمون آخر همگی دور هم جمع میشدن و از آذوقه ی خشکبار زمستون می خوردن و می گفتن هر کس که از اون آجیل بخوره نسبت به دیگران مهربون تر میشه و کینه و حسادت از دلش می ره.
میبینی؟ اجداد ما همیشه طرفدار مهر و دوستی بودن... تمام دغدغه اشون تو همین چیزای ساده خلاصه میشد. همین که به فکر همدیگه باشیم... این که برای هم آرزوهای خوب داشته باشیم... این که ظرف آجیل قاشق زنا رو خالی نذاریم... این که همیشه حرفای خوب و مثبت بزنیم تا اگر دست روزگار کسی که از کنارمون رد میشه همون عاشق دلباخته ای بود که تفال زده به حرفای منِ رهگذر دلش گرم بشه از حرفای مثبت... همین که لبخند به همدیگه هدیه کنیم. اما ما فقط سر و صدا می کنیم... به جای این که به فکر مهربونی کردن به همدیگه باشیم و به فکر استقبال از بهار به فکر سر و صدا کردنیم. بیایید امسال یه کم با هم مهربون تر شیم :)
  • یاسمین پرنده ی سفید
همه چی از اسمها شروع میشه. وقتی یه اسمِ ساده برات مفهومی بیشتر از چیزی که هست داره. اون یه نفر می تونه مادر, پدر, خواهر, برادر یا کسی باشه که واقعا دوستش داری! 
تا حالا به این فکر کردی که چرا انقدر فرق می کنه که کی اسمت رو چطور صدا کنه؟ چرا وقتی کسی که دوستش داری آخر اسمت "میم" مالکیت می ذاره خوشت می آد؟ چی باعث میشه وقتی اسمی رو هر جا که میشنوی, یادِ لبخندِ قشنگش می افتی؛ لبخندی که برای دیدنش حاضری هر کاری بکنی! یا مثلا چی میشه اسمی که تا دیروز برات فقط یه "اسم" بوده, حالا هر بار با شنیدنش قلبت تکون می خوره و یه لبخند میشینه رو لبت. من فکر می کنم همه چی از اسمها شروع میشه.
گاهی وقتا این که یه اسم رو چطور صدا می زنی برای اون شخص, از صد تا جمله ی "دوستت دارم" دلنشین تره. مثل هر بار که به شیوه ی خاص خودش صدات می کنه و تو دوباره و دوباره و دوباره لبریز میشی از عشق. مثل "ی" های آخر اسم که انگار فقط درست شدن تا یه نفر رو از بقیه متمایز کنن. و شاید اصلا "دوست داشتن", همون "جانمــ"ییه که هر بار صدات میکنه دلت می خواد در جوابش از دل و جونت بهش بگی.
پس شاید عشق اسم کوچیک منه وقتی تو صدام می کنی. شاید عشق اسم کوچیک توعه وقتی هر بار با شنیدنش هر جایی که باشم لبخند می آد رو لبم. عشق اسم کوچیک ماست چه وقتی "من و تو" کنار هم باشیم یا حتی فرسنگ ها دور از هم...
تو فقط اسمم رو صدا کن, بذار تا صدات رو بشنوم نازنین :)


#مسابقه #رادیوبلاگیها #سپندارمذگان #عشق_نام_کوچک_توست
+لطفا دوستانتون رو در جریان برگذاری این مسابقه قرار بدید. برای ارسال لینک آثارتون به آی دی تلگرام pelake23@ فقط تا فردا (سه شنبه 4اسفند 94) فرصت دارید :) منتظر متن های عاشقانه اتون هستیم :)

++از این بیشتر نپرس از عشق, نمی دونم... نمی دونی! :)
  • یاسمین پرنده ی سفید


سلام به همه ی دوستان و همراهان عزیز رادیوبلاگیها

به منظور تعامل بیشتر و ایجاد شور و نشاط در وبلاگستان، به بهانه ی جشن باستانی سپندارمذگان، روز عشق و مهرورزی، مسابقه ای ترتیب دادیم با عنوان "عشق نام کوچک توست".

از این رو از علاقمندان درخواست میشه از تاریخ یکم تا چهارم اسفندماه آثار نوشتاری خودشون رو در ارتباط با موضوع عنوان شده در وبلاگ شخصیشون به ثبت برسونن و لینک مربوط به نوشته رو برای ما ارسال کنند. در نهایت آثار منتخب توسط هیئت داوران معرفی و در ویژه برنامه ی جشن اسفندگان رادیوبلاگیها در قالب یک پادکست منتشر خواهد شد. 

پیشاپیش از حمایت و همکاری همه ی دوستان سپاسگذاریم و امید داریم با مشارکت همگی نتیجه ی مطلوبی بگیریم.


 لطفا با به اشتراک گذاشتن بنر مسابقه در وبلاگها و صفحات اجتماعی خودتون ما رو در اطلاع رسانی بهتر یاری کنید.


:: برای شرکت در مسابقه لینک نوشته اتون رو به آی دی تلگرام زیر ارسال کنید . 

@pelake23

با تشکر رادیو بلاگیها

  • یاسمین پرنده ی سفید

هر چند خواننده های اینجا زیر مجموعه های آقای بنفش هستن اما بر خودم واجب دیدم این پست داداش خوبم رو بازنشر کنم :


رادیو بلاگیها :)

رادیو بلاگیها رو دست به دست کنیم تا صدامون به گوش آدمهای بیشتری برسه :)

:: رادیو بلاگیها : تلگرام | اینستاگرام 

+ صفحه ی وبلاگ رادیو بلاگیها هم با دو پست آخر به روز شد [ اینجا ]

برگرفته شده از pelake23.blog.ir


++ بخوانید : رادیو با طعم بلاگیها نوشته ی دوست خوبم خانوم لبخند :)

telegram.me/blogiha

instagram.com/blogiha

  • یاسمین پرنده ی سفید