پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تولدت مبارک» ثبت شده است

یه نوع بدبختی هم هست که از جایی شروع میشه که... کسایی که دلت نمیخواد اینستاتو فالو میکنن... بعد از قضا دلتم نمیخواد پاشون به وبلاگت باز شه و از طرفی نمیتونی هم چیزایی که میخوای رو تو اینستات نذاری... بلاکشونم نمیتونی بکنی....

این میشه که مجبوری تظاهر کنی تو جشن یک سالگی آرزوی برآورده شده ات فقط یه تماشاچی بودی....

در حالی که فقط بچه های بلاگیها میدونن که چقدر وجودشون و این رادیو همیشه برام عزیز بوده و هست... و فقط اونا میدونن... با گوش کردن فایل تولد یک سالگی رادیو چه نوع لبخندی رو لبم نشست و چه خاطراتی تو ذهنم مرور شد...

به عنوان یه عضو خیلی کوچیک از این جمع دوستانه ی عالی که متاسفانه چند وقتیه کمتر فرصت میکنم تو فعالیتاشون شریک باشم... جا داره بگم ممنونم از همه ی کسایی که تو این یک سال برای رادیو زحمت کشیدن... اما یه تشکر ویژه به نوبه ی خودم از: محسن. مجید. سوسن. حامد. مرتضی. سمانه. سحر. مژگان و حانیه که اگر نبودن... امروز احتمالا رادیوبلاگیهایی وجود نداشت.

دوستون دارم رفقا :) همیشه

  • یاسمین پرنده ی سفید

میدونی رفیق؟ خدا بعضی آدما رو فرستاده تا به دیگران راه های رسیدن به آرامش رو یاد بدن. تا به دیگران یاد بدن که چطوری میشه تو اوج زندگی های ماشینیِ امروز, واسه پناه بردن از مشکلاتشون به سمت آرامش, تو رویاهاشون یه جای دنج واسه خودشون بسازن, جایی که خوشحالشون کنه, جایی که حالشون رو خوب کنه.

می دونی رفیق؟ همه ی آدما این کارو بلد نیستن و اونایی که بلدن یه نعمتن! شاید تو برگشتی تا به من یاد بدی وسط یه روز شلوغ که لبخند زدن یادم رفته برم کنار یه آبشار بلند یا برم توی اون غار, کنار دریاچه ی لبخندمون ازش سنگای رنگی و ستاره بردارم!

می دونی رفیق؟ بعضی از آدما ازت سوال نمی کنن... وقتی چیزی می پرسن حتی اگه نخوای بهشون جواب بدی... بازم درکت می کنن... بازم می گن دردت رو می فهمن... و "می فهمن!" تو از اون دسته از آدمایی! بودن آدمایی مثل تو, تو زندگی هر کسی یه معجزه اس! :) 

خوشحالم که برگشتی... خوشحالم که هستی... خوشحالم که دارمت... زندگیت پر از شادی رفیق :) 


+ دیرکرد این پست رو بذار به پای ذهن شلوغی که نوشتن سختش شده بود تو این چند روز... تولدت مبارک :)

  • یاسمین پرنده ی سفید

برادر بزرگتر داشتن... دردسرا و نگرانیای خودش رو داره. وقتایی که دعواتون میشه. وقتایی که ازت میپرسه کجا بودی و تو دلت میخواد بزنیش... وقتایی که میخواد یه کاری رو شروع کنه و تا موقعی که برگرده و بهت بگه که کارا چطوری پیش رفت نگرانی ولت نمیکنه....

اما با وجود همه ی این چیزا... بودنش همیشه یه حس خوب با خودش داره. مثل حس خوب نشستن تو ایوون و زل زدن به بارون ریز بهاری و نوشیدن یه چای داغ تازه دم با عطر هل و دارچین.

بودنت حس خوبی داره...اومدنت مبارک:)

  • یاسمین پرنده ی سفید

بهترین خواهر دنیا... ممنونم از بودنت :)

"زندگی خیلی خوبه... چون که خدا تو رو داده... روز تولدت برام فرشته اشو فرستاده" :)

تولدت مبارک :)

  • یاسمین پرنده ی سفید