پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

یه قدردانی برای ناب بودنتون :)

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۶ ب.ظ
یکی هست که حتی از لحن نوشتاریت می فهمه حالت خرابه... گروه رو ول میکنه و می آد تو پی وی و ازت میپرسه: چته؟
یکی هست حتی وقتی داری تظاهر می کنی به عادی بودن حتی از روی کلماتی که استفاده می کنی می آد و جداگونه بهت میگه: تو امروز یه چیزیت هست. چرا مثل همیشه نیستی؟
یکی هست وقتی بهش زنگ می زنی تا یه آدرس رو براش توضیح بدی بعد از این که چند تا کلمه حرف میزنی میگه: یاسی چیزی شده؟ چرا صدات یه جوریه؟
یکی هست... تا بهش میگی جوابای کنکور فردا می آد بهت میگه گوش به زنگما.... گوشی رو دور و برم دارم که تا نتیجه رو فهمیدی بهم خبر بدی...
یکی هست که سر همین موضوع سر به سرت می ذاره تا استرست رو فراموش کنی...

و اما... یکی دیگه هم هست که با ذوق زیاد و کمی تشویش زنگ می زنه... حتی ازت نمی پرسه که اصلا سایت رو چک کردی یا نه... فقط تند تند باهات حرف میزنه و میپرسه: حالا نیمه حضوری چند روز تو هفته است؟ هزینه هاش چطوریه به نظرت؟ و حتی ازت می خواد که تو براش از استاد مشترکتون شرایط دانشگاهش رو بپرسی!!!!!!!! (البته منم اونقدرا هم خنگول نبودم که همچنین کاری براش بکنم:))) و باید بگم از همون اول هم انتظار چیزی غیر از این رو ازش نداشتم اگه راستش رو بخوای!)

اما آدم رفیقاشو تو این روزا میشناسه :) اونایی که پا به پات بیدارن تا آخر شب که فقط یه کم بیشتر بهت خوش بگذره و یادت بره فکرو خیالایی که ذهنت رو مشغول کرده و اونایی که با یه جمله ی "بگو فدای سرم" خواب راحت می آرن به چشمت...
آره... آدم رفیقاشو از رو همین چیزای به ظاهر ساده میشناسه :)

آرزوی نازنینم. سمانه, محسن, حامد, مرتضی, مجید, مژگان, حانیه, سوسن و سحر ممنونم که هستید :)

نظرات  (۳)

عه منو میگه من:)))

نبینم غمتو رفیق:)

پاسخ:
آره شماها :)
مخلصیم دادا :)
  • خانوم ِ لبخند :)
  • میدونی چیه یاسی؟ یه وقتایی فکر میکنم اگر نزدیک هم بودیم از اون رفیقا می شدیم که جیک تو جیک هم بودیم، بس که با معرفتی، با مرامی، بی ریایی، تو یه کلام ماهی..
    دلت به توان بی نهایت شاد:*
    پاسخ:
    اگه کنار هم بودیم... آخ اگه فقط کنار هم بودیم... اونوقت چییییی مییییییشد:))
    با معرفت و با مرام و بی ریا و ماه خودتی هم ماهیِ من :)
    همچنین عزیزم:)
  • آقای بنفش
  • اینم من ندیده بودم تا حالا ها !!!
    مرسی که اسم منم نوشتی اون پایین ( جاری شدن اشک شوق )
    پاسخ:
    :) چیزی که واقعی بود رو نوشتم :)
    فقط نمی دونم چرا تو لحاظ کردن سنا بعضی وقتا قاطی پاتی می کنم :)))))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">