از مرد بودن خستهام!
يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۴:۵۱ ب.ظ
من فقط خستهم... خسته از این که نقش مردی رو بازی کنم که همیشه دلم میخواست تو زندگیم باشه و نبود. مردی که باشه... بمونه، دوسم داشته باشه، ازم حمایت کنه، واسه خستگیهام شونه باشه، واسه زخمام مرهم باشه... اونی که وقتی گند میزنم، وقتی تصادف میکنم، وقتی ماشینم خراب میشه، وقتی با رئیسم دعوام میشه، وقتی دلم گریه میخواد اولین و تنها کسی باشه که دلم بخواد بهش زنگ بزنم. من فقط خستهام از این که وقتی میافتم خودم،خودمو بلند کنم. خستهام که همهی کارام رو خودم انجام بدم. دلم میخواد باشه و بگه: میدونم میتونی... اما اینا کار منه. بسپارش به من... انقدر مرد بودم که زن بودن داره یادم میره لعنتی