پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

نامه ای برای خودم!

شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۵۴ ق.ظ

عزیزترینم! 

قسم به تک تک اشک های ریخته ی امشب و به حرمت تک تک کلمه های صادقانه ای که گفتی، در محضر چشمای سرخ رنگت بهت قول میدم یک روز کسی رو پیدا میکنی؛ که اونقدر عقایدش بهت نزدیک باشه که تمام این لحظه ها رو به چشم بر هم زدنی از یاد ببری.

فقط طاقت بیار. ادامه بده. و هرگز نذار کسی اینو از تو بگیره که یک روز... با رفتن تو... این دردها به آخر میرسن... تو آخرین نسل این درد بی انتها بمون و فراموش نکن هر رسالتی سنگینی بار خودش رو به دوش فرستاده اش میذاره. این حق توعه... ادامه بده و قوی باش... 

  • یاسمین پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

نظرات  (۲)

یه روز یکی میاد تو زندگیت و کاری می کنه که می فهمی چرا با هیچکس نمیشد
پاسخ:
هیچکس کلمه ی سنگینیه... 
  • اسماعیل غنی زاده
  • 👏

    پاسخ:
    :) 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">