از تصور تا فلش بک!
تو کلاس زبان در مورد سلامتی و ورزش و... صحبت میکردیم. بحث که پیش میرفت یه جا معلم پرسید: اگه قطع عضو بشی یا کور یا کر... می تونی امیدت رو حفظ کنی و فعالیت هایی که دوست داری رو ادامه بدی؟ به نوبت حرف میزدیم اما من در تمام مدت داشتم عمیقا به این مساله فکر می کردم. این که چقدر تو شرایط سخت می تونیم قوی یا آسیب پذیر باشیم. این که چقدر راحت همه چیز می تونه تو یه چشم به هم زدن از این رو به اون رو بشه!
یکی گفت: وقتی 18سالم بود تصادف کردم و یه مدت طولانی نمی تونستم راه برم. بعد از مدت ها وقتی تونستم دوباره راه برم تغییر کرده بودم. دیگه اون آدم عجول سابق نبودم. قبل از هر حرفی فکر می کردم.
گاهی یه حادثه فارغ از بزرگ یا کوچیک بودنش واقعا می تونه شخصیت آدم رو تغییر بده.
+یه روز خیلی وقت پیش(شاید حدود 6 سال) یادمه حامد تو وبلاگِ بلاگفاش خواسته بود که نظرمون رو راجع به مرگ بنویسیم. نتونستم پستش رو پیدا کنم تا ببینم دقیقا در جوابش چی نوشته بودم اما می دونم که چیزی خارج از این پست نبوده :) برای خودم هم نگاه کردن به اون روزام جالبه :)) گفتم یه فلش بک هم به قدیمای این خونه بزنم :)