برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ! پس: این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:) تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)
یه چند وقتی ممکنه پستای رمز دار بنویسم. برای خودم. برای این که بعضی چیزا رو فراموش نکنم. شما زیاد جدی نگیرید. با لبخند وارد... و با لبخند خارج بشید :) چیز مهمی نیست :)
یه لحظه وبلاگت بالا نیومد فکر کردم زدی پاکش کردی مسلمان :)
شما انشالله حالت خوب خوب باشه. این پستای رمزدار که میاد و میره.
پاسخ:
من پاکش نمی کنم مگر این که بیان هم مثل بلاگفا بترکه :) اینجا شبیه خونه ی امید منه که حرفایی که جای دیگه نمی تونم بگم رو می تونم اینجا بنویسم. چرا باید سنگ صبورم رو ببندم؟ :) تا روزی که نوشتن حالم رو خوب کنه می نویسم... روزی که از نوشتن هم کاری برنیاد به احترام خاطراتم هم که شده اینجا رو پاک نمی کنم سعید :)