دی ماه 95...
یکی از بدترین اتفاقاتی که تو تهران ممکنه برا کسی بیفته؛ اینه که تو زمستون سرما بخوره و اهل قرص و دکتر و دارو هم نباشه... بنابراین از اونجایی که پشت سر هم آب پرتقال و چای+لیموترش+عسل میخوره و این معجون ها با شیر سازگاری ندارن، نمیتونه شیر بخوره کلا ریتم زندگیش به هم میخوره :(((
+توضیح لازم این که: نوشیدن شیر زمانی که آلودگی هوا زیاده، مفیده و تهران زمستونا، هوای به شدت آلوده ای داره.
++ از همه ی عزیزانی که این مدت کامنت گذاشته بودن برام و سراغمو گرفته بودن صمیمانه سپاسگزارم... باید بگم نمیدونید که کامنتاتون چه انرژی مثبت خوبی داشت و چه لبخند خوبی رو لبام می آورد :)
+++این دی ماه... یکی از پردغدغه ترین ماه های زندگیم بود و به شدت سخت گذشت... و اصلی ترین دلیل به روز نشدن اینجا هم همین بود... اما روزای بهتری تو راهن :)
فوت پدربزرگ... امتحانات وحشتناک... سه امتحان تو 5 روز... کنسل شدن امتحان تکنولوژی به خاطر فوت آیت الله رفسنجانی به توان دو... فاجعه ی پلاسکو... عقب افتادن همایش عابدی... کابوس پایان نامه
لبخند یادتون نره :)