روح بزرگ مادرم
روح بزرگ
مادرم روح بزرگی داره. حتی به کسایی که بهش بدی کردن، خوبی می کنه!! می دونی؟ ذاتا نمی تونه "آدم بده" باشه!! مادر من آدم خوبیه. یادم نمی آد تو زندگیش به کسی بد کرده باشه. اما بد زیاد دیده!!!! از آدما... از دنیا واما....
گله ی من از خداست!!! آهای خدا... من به عدالتت مشکوکم!!!!!!!!!! می گن قادر مطلقی. فکر می کنم می تونی نظر یه بنده ی کوچولو قد من رو تغییر بدی... خیلی وقته زیر نظر دارم دنیاتو... می تونیاااا اما نمی خوای! توی اون نامهه (آیکن اشاره کردن با ابرو) هم بهت گفتم. خیمه شب بازی جالبیه. دستت درد نکنه. حالا بخند!
+نظرات این پست فعاله اما به هیچ وجه نمی خوام خودتون رو موظف به نظر دادن بدونید. من و خدا با هم یه سری مشکلاتی داریم که انشالله !! به زودی با هم حلش می کنیم. مگه من چیم از ابی کمتره که نتونم با خدای خودم یه روزی بشینم چای بنوشم؟
برچسبها: خدایا اگه با ما مساله داری, بگو شاید بتونیم کمکت کنیم
دوتا از بزرگترین دغدغه های پدربزرگم این روزا، توی دو تا سوال خلاصه میشه که هر روز و هر چند ساعت یه بار تکرار میشه:
۱. اذان گفتن؟
۲. من نمازم رو خوندم؟
البته بعضی وقتا سوالایی از جمله "کس دیگه ای شام نمی خوره؟"، "یاسی رفت سرکار؟" و سوالاتی از این قبیل هم گاهی مطرح می شه.
حالا نسل جوون رو در نظر بگیر... از تحصیل و میزان تحصیلات و کنکور گرفته تا پروسه ی سرکار رفتن و بیمه شدن و عاشق شدن و ازدواج کردن و بچه دار شدن یا نشدن و یه عالمه چیز دیگه.
به نظر شما دغدغه های زیاد داشتن خوبه یا بد؟
برچسبها: دغدغه