قاصدک
پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۹ ب.ظ
1) دوییدم دنبال قاصدک و گرفتمش تو دستم. با ذوق کودکانه ای بهش گفتم: "یه آرزو کن" چشامونو بستیم. جفتمون آرزو کردیم. بعد مشتمو باز کردم و قاصدک رو رو به آسمون فوت کردم.
2) دوییدم دنبال قاصدک و گرفتمش تو دستم. با ذوق کودکانه ای گفتم: "یه آرزو کن". نگام کرد و گفت: "من آرزویی ندارم! خودت آرزو کن!" گفتم: "خب جفتمون آرزو می کنیم!" گفت: "من آرزویی ندارم. خودت آرزو کن"
می ترسم از روزی که... دیگه دنبال قاصدکا ندوئم!