پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

پیشامدهای خوش را یادداشت کن!

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۲۶ ب.ظ

هفته ی خوبی نداشتم و امروز، روز خوبی نبود... گذشته از اتفاقات ریز و درشت مزخرف و مشکلات روزمره و مشکل ندیدن دوستان راه دور و پرسپولیسی که ناجوانمردانه قهرمان نشد... حالم گرفته بود... مامان گفت: میتونم کاری کنم حالت بهتر شه؟

گفتم کاش میشد معجزه کرد برم به شهریور سال بعد...

بلافاصله رفتم تو فکر... فکر کردم که تو این یک سال و چند ماه چه اتفاقاتی ممکنه بیفته... چند تا خنده؟ چند تا گریه رو از دست میدم... چند تا تولد، چند تا عروسی و چند تا مرگ...

به مامان گفتم: میدونی چیه؟ بذار اینو یه جا بنویسم. بذار بشمرم تمام اتفاقات خوبی رو که تو این یک سال و چند ماه قراره پیش بیاد :) شاید لذت این شمارش ها بیشتر از زمانی باشه که معجزه ای اتفاق می افتاد!

نظرات  (۲)

ایده خوبیه منم باید اینکارو‌کنم
پاسخ:
من ممکنه یادم بره. اگه یادت بود یادم بنداز :)
بانو :) 
سپاس فراوان از صدای زیباتون :)
پاسخ:
بدی و خوبیش رو به بزرگی خودت ببخش:)
ممنون بابت پست خوبت:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">