پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

زودتر از چیزی که فکر کنی دیر میشه!

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ
داشت با شیطنت تعریف می کرد که چطور دختره رو عاشق خودش کرده. می گفت: "از حرفاش می فهمم که دوستم داره. خیلی حس خوبیه. همیشه با بودنش بهم انرژی می ده." گفتم: "خب... اگه تو هم دوسش داری چرا مستقیم رک و راست بهش حرفت رو نمی زنی؟" خندید... گفت: "حالا دیر نمیشه.... هست دیگه!" گفتم: "از کجا می دونی دیر نمیشه؟ اگه آدم منطقی ای باشه می دونه که نمی تونه به امید کسی بمونه که نمی دونه باهاش چند چنده. چیزی رو اگه می خوای باید براش تلاش کنی. وگرنه اگه تو برای به دست آوردنش تلاش نکنی یکی دیگه این کارو می کنه. می دونی قسمت سختش کجاس؟ این که اگه با یکی دیگه ببنیش دیگه حق اعتراض نداری! چون درسته که عاشقت شده اما تعهدی به تو نداره. اون روز که برسه به خاطر سکوتت خودتو سرزنش می کنی... البته همه ی اینا مال وقتیه که تو واقعا دوستش داشته باشی. اگرنه که دیگه بحثی نمی مونه. ولش کن بذار زندگیشو بکنه" :)))
یه لحظه رفت تو فکر. بعد خندید و گفت: "تا قسمت چی باشه" و بعدم سریع حرف رو عوض کرد.
  • یاسمین پرنده ی سفید

سکوت

عاشقی

قسمت

پرنده ی سفید

نظرات  (۴)

  • پارلا روشن
  • همین کارو با من کرد.. اسمی نذاشت رو رابطه.. بعد دوسال که با یکی جدی شروع کردم اعتراض کرد.. تهمت زد.. توهین کرد.. فحش داد.. همه چیمو ازم گرفت لعنتی.. احساسم رو .. دوسال پر از عشقم رو.. لعنت به آدمای بی وجدان لعنت به آدمای ترسو.. 
    پاسخ:
    متاسفم که یادآور این خاطره شدم...
    گذشته گذشته. آینده در پیشه:) روزای خوب برات آرزو میکنم:)

    نمی دونم چی باید بگم

    نمیدونم چند تا خانم این پست رو می خونن و یا چندتا آقا با خوندن نوشته های من دلگیر می شن اما خب بطور کلی درصد بالایی از پسرها این کارو می کنن.. کسی رو که دوست دارم و مطمءنن که دوسشون دارن رو به قول خودشون می ذارن تو آب نمک و بدون مسوولیت و با خیالی راحت هم  طرف رو دارن و هم ....

    بقول این دوست خوبمون هیچ اسمس هم رو رابطه نمی ذازن چون نمی خوان مسوولیت پذیر باشن

    البته من به دخترها هم ایراد می گیرم چون خیلی زود و عجولانه پرده از راز دل برمی دارن...

    اما خب تا بوده همین بوده و خیلی از این داستانا شنیدم و می شنوم...

    شاید راست گفت اونی که گوش زد کرد که مردا مثل سایه می مونن هرچی بهشون نزدیک تر بشی از شما دورتر میشن..

     

     

    خیلی زود دیرمیشه:))زودتر از اونی که فکرشوبکنی
    هیچوقت نمیتونم همچین آدمایی رو درک کنم. بنظرم باید تاوان سکوتشون رو بدن.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">