آشوبم... آرامشم تویی!
يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۲۹ ب.ظ
دلم شور می زنه.... لحظه ای آروم نمیشم... به جز وقتی که....
خدایا این دلشوره ی لعنتی هر لحظه بیشتر میشه.... دلم می خواد فرار کنم... سکوت.... دریا.... آرامش.... حس می کنم قلبم می خواد از سینه ام خودشو پرت کنه بیرون.... حتی ویوالدی آرومم نمی کنه... می خوام برم خونه... می خوام دراز بکشم و به هیچی فکر نکنم....
دلم آشوبه..... تمرکزمو از دست دادم.... دارم کار می کنم. فاکتورا جلوی چشمامن باید چکشون کنم... یه بار.... دوبار... سه بار نگاش می کنم... درسته... ورق می زنم... یادم می افته: آخ اسم خریدار رو چک نکردم. دوباره برمی گردم عقب... حالا فاکتور بعدی... یه بار... دوبار... سه بار.... خدایا دلم آشوبه...
منطق و قلبم این روزا همش دارن حرف می زنن... حرف که نه مدام درونم تو جنگن!!! قلبم می ره غرب و منطقم شرق... یکی رو به زمینه و یکی آسمون... خدایا چرا این روزا تموم نمیشن... دلم... تو دلم آشوبه...
+بهم میگن: روزایی که داری می گذرونی بهترین روزای عمرته. بهم می گن: چیزی که تو داری آرزوی خیلی آدماس.... و من فکر می کنم... نکنه آرزوهام با یکی دیگه جابه جا شده... دستامو نگاه می کنم... پس آرزوی من کو؟ کجا...؟! کجا آرزوهامو گم کردم؟ مگه قرار نبود هر کدوم برای یه کار منحصر به فرد به دنیا بیایم... پس حتما آرزوهامونم منحصر به فرده.... آه خدایا... آرزوهامو کجا جا گذاشتم؟ اونا فقط مال منن! مال من! باید پیداشون کنم... تو دلم آشوبه....
++عنوان از #چهارتار
+++دلم می خواد یه بار... دوبار... صدبار بخونمت :)
ک همچنان خدا هست...
:)