پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

دارم برای ادامه دادن سخت می‌جنگم. به خودم فرصت زمین خوردن نمیدم. خودمو به در و دیوار میزنم که فقط واینسم! دلتنگیامو، غصه‌هامو، تنهایی‌هامو همه رو میریزم تو کار و کلاسای مختلف که پشت هم تو هفته‌هام میچپونمشون... برنامه‌هامو پر میکنم با بیرون رفتن با مامان، دیدن دوستام، عکاسی و غیره و غیره... تمام خشم و خستگیامو میریزم تو آهنگایی که پشت فرمون داد میزنم تا کمتر غر بزنم و همکارام کمتر اون صورت عصبانی و غیرقابل تحملم رو ببینن... فقط وقتی بدنم کم میاره، وقتی جسمم... اولین و آخرین خونه‌ای که تو این دنیا دارم پابه پام نمیاد... میشکنم... یهو خالی میشم... انگار دنیا خراب میشه رو سرم.... دلم میخواد بخوابم و دیگه هیچوقت بلند نشم... این همه خستگی از کی شروع شد؟ فکر میکردم انقدری مراقب خودم هستم که خیالم راحت باشه درد فقط واسه همسایه‌س که قرار نیست هیچوقت سراغ من بیاد... اما اشتباه میکردم.

خدایا...مگه من چی خواستم از زندگی جز آرامش و شادی و عشق؟ صدات میکنم... میدونم که میبینی... میدونم که میشنوی... کاش بیشتر از اینا کنارم بودی... کاش دستمو میگرفتی،پابه پام می اومدی و راهو نشونم میدادی... 

  • یاسمین پرنده ی سفید