پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

بارون

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ق.ظ

داره بارون می باره... به پنجره های مدرسه ی روبه رویی چشم می دوزم و با خودم فکر می کنم: خوش به حال بچه های اون کلاسی که امروز معلمشون نیومده. دلم میخواد بشینم کنار پنجره و به رویاهام فکر کنم.... به آرامش... به روزای خوب... به بارون... به خیابون ولیعصر... به تمام چیزایی که حال آدمو خوب می کنه :)

  • یاسمین پرنده ی سفید

بارون

پرنده ی سفید

نظرات  (۵)

  • حامد جوون دهه شصتی
  • خب فکر کن :دیییی
    پاسخ:
    خو (اون آیکن مشکوکه)
  • مائده حوائی
  • نوش جونت
    پاسخ:
    قربانت :)
    بیا دعا کنیم آن اتفاق.....
    پاسخ:
    همیشه دعا می کنم سحری... همیشه :) 3>
  • نفس نقره ای
  • هی دلِ ما آب شد امسال! هی آب شد :دی
    پاسخ:
    ای جان:)
  • مــــــــ. یــ.مــ
  • این نیومدن ِ معلم 
    عجب خوشحالی ِ عجیبی داشت 
    :)))
    پاسخ:
    یادش به خیر :)))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">