پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در شهریور ۱۳۸۹ ثبت شده است


نذار امشبم با یه بغض سر بشه         بزن زیر گریه چشات تر بشه

بذار چشماتو خیلی آروم رو هم          بزن زیر گریه سبک شی یه کم

یه امشب غرورو بذارش کنار              اگه ابری هستی با لذت ببار

هنوزم اگه عاشقش هستی که         نریز غصه هاتو تو قلبت دیگه

غرورت نذار دیگه خسته ات کنه         اگه نیست باید دلشکسته ات کنه

نمی تونی پنهون کنی داغونی         نمی تونی یادش نباشی به این آسونی

هنوز عاشقی و دوسش داری تو       نشونش بده اشکای جاریتو

نمی تونی پنهون کنی داغونی         نمی تونی یادش نباشی به این آسونی

 

 

این آهنگ رضا شیری رو خیلی دوست دارم

غم انگیزه ولی قشنگه

همچین از ته قلبش می خونه که ...

خدا حفظت کنه پسر... این روزا دیگه کسی به فکر عشقش نیست انگار همه پیش خودشون می گن: رفت که رفت

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲۵ شهریور۱۳۸۹ساعت 18:59  توسط شقایق و یاس  |  آرشیو نظرات
  • یاسمین پرنده ی سفید