پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

چه شد که گوشیم گم شد!
  • یاسمین پرنده ی سفید
باور کن! سخت ترین لحظات زندگی آدما تو "انتظار" میگذره! بیچاره آدمی که کل زندگیش رو منتظر بوده!
  • یاسمین پرنده ی سفید

اگه آمریکایی بودم... به خاطر کیتی پِری هم که شده به هیلاری رای میدادم:)))))))) هر چی باشه از اون یکی دیوونه بهتره :)))))))

  • یاسمین پرنده ی سفید

بیست و پنج سال از عمرم رفت... هنوز نتونستم به یه عده حالی کنم که اسم یاسمن با یاسمین فرق داره. همونطور که سمانه با سمائه.... فرزانه با فروزان.... مهرناز با فرناز.... لیلا با لیلی.... حمید با حمیده! .... غزل با غزال.... شهره با شعله...  یا حتی مثلا شقایق با آلاله... 

خو لامصب تو که بعد از این همه مدت که از آشنایی/رفاقت/ و از همه بدتر فامیل بودنمون میگذره و هنوز یادت نمونده که من یاسمنم یا یاسمین... یاسی صدام کن... مجبورت نکردن که...

مرسی اه:/


+من وقتی بچه بودم... تا مدت ها به اسم دخترخاله ی بزرگترم (سمانه) بین فامیلای دور صدام میکردن. چرا واقعا؟:/

  • یاسمین پرنده ی سفید