چقدر از هم دوریم. چیزی که برای من باعث ذوقه... برای تو موجب نگرانی. چیزی که من باهاش لذت میبرم. برای تو ارزشش قد یه لبخند خشک و خالیه. چیزی که من باهاش ریسه میرم از خنده... برای تو.... تو جمله ی "آخه تو به چی میخندی" خلاصه میشه...
و من هر روز به این فکر میکنم که چی "تو" رو ذوق زده میکنه... و هرچی بیشتر فکر میکنم... کمتر میفهمم.
+دنیای ما اندازه ی هم نیست!!!
+یه روزایی هست دلم میخواد خودمو بردارم و برم ... همینطوری فقط برم تا به یه جایی برسم که فقط من باشم و خدا. چقدر خسته ام از هیاهوی شهر و آدماش! دلم میخواد یه هفته تنهای تنها باشم شاید دلم تنگ بشه! شاید وقتی برگردم بتونم لذت ببرم از همه چیز....
+چشمامو باز میکنم. همه چیز سر جای خودشه. بازم میرم سراغ همون همیشگی...
- ۱ نظر
- ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۵۸