داشتیم واسه تولد سحر دنبال یه متن خوب میگشتیم که خوشحالش کنیم. بین صفحه های وبش میگشتم. یه چیزی دیدم که منو به خاطرات دور دوران مدرسه برد... دلم واست برای خودم پرش کنم و یه لحظه احساس کردم چقدر چیزی که هستم ممکنه با چیزایی که دوست دارم فرق داشته باشه. اینا که نوشتم احساسم به خودمه. نمی دونم بقیه راجع به من چه نظری دارن اما...
می خوام اینجا بنویسمش چون می دونم احساس 5 سال دیگه ام با احساس امروزم فرق داره همونطور که با احساس 3 سال قبلم فرق داره!
اگه اسم بودم... یاسمین
اگه ساز بودم... سازدهنی
اگه غذا بودم ... لازانیا!
اگه کتاب بودم... داستان های تن تن!!
اگه موسیقی بودم... سنتی ولی نه از اونا که فقط آوازه... شایدم یه موسیقی کلاسیک
اگه ترانه بودم... "یاد من باش" حامی (ترانه سرا:یغما گلرویی)
اگه ماشین بودم... شاید ام وی ام! :)
اگه رنگ بودم... صورتی شایدم یاسی :)
اگه گل بودم... یاس
اگه طبیعت بودم دریا... شایدم یه دریاچه ی کوچولو
اگه حیوون بودم... کبوتر
اگه درس بودم... ادبیات
اگه میوه بودم... سیب
اگه خواننده بودم... خودم! چون نمی تونم جای کس دیگه ای باشم!
اگه فصل بودم... پاییز
اگه ورزش بودم... شنا
اگه نوشیدنی بودم ... موهیتو :دی
اگه شغل بودم... لیدر تور
اگه یکی از حسای شش گانه بودم بویایی... شایدم حس ششم!
جالبه که بدونید مثلا حیوون مورد علاقه ی من اسبه یا دلفین یا کلاغ! یا مثلا غذای مورد علاقه ام قیمه است. میوه ی مورد علاقه ام موزه یا شلیل ... همممم یا مثلا موهیتو رو خیلی دوست دارم اما عاشق آب هویج و شیر موز و آب انارم... کلا تعداد نوشیدنیای مورد علاقه ام از خوردنیای مورد علاقه ام بیشتره! یا مثلا گوگوش و شادمهر رو بین خواننده ها خیلی دوست دارم و چیزای دیگه... یعنی می خوام بگم اون که هستم فرق داره با اون که هستم! :) خیلی دوست دارم 5-6 سال دیگه دوباره این سوالا رو از خودم بپرسم!
+سحری بازم تولدت مبارک :دی
++ اگه چیز دیگه ای هست که از لیست جا افتاده بگید اضافه کنم :)