پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

خوابم نمی‌بُرد. آخر شب بود. چشامو بستم و از خودم پرسیدم "چی می خوای؟" خیلی وقتا این سوالو از خودم می پرسم و این روزا انقدر خسته ام که اغلب جوابم به این سوال "هیچی"ه... جوابم "نبودن"ه... اما دیشب یه تصویر اومد تو ذهنم که یه لبخند رو لبم آورد...

دلم می خواد یه جای سرسبز... باهاش بشینم... من چوب بتراشم... برام مهم نیست اون چی کار می کنه... میتونه ماهی گیری کنه، می تونه بخوابه یا کتاب بخونه.... چه بهتر که اونم چوب بتراشه.... کاری که می کنه مهم نیست.... برام مهم حضورشه... و من فقط چوب بتراشم... انقدر چوب بتراشم تا ذهنم خالی بشه... تا خسته شم. تا به آرامش برسم...

#عاشقت_میشم_دوباره_عاشق_اونی_که_نیست

  • یاسمین پرنده ی سفید