پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

بازم اوکیا

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۵:۳۲ ب.ظ

یادم نمیاد تو هیچ فیلمی؛ از هیچ شخصیتی انقدر بدم اومده باشه که تو سریال اوکیا از زینب بدم میاد :/ آخه آدم انقدر بیشعور؟:/ انقدر آدم فروش؟ داداشش رو فروخته به قیمت پوست خیار بعد تازه میگه خدایا شکرت :/ دلم میخواست میزدمش:/ دختره ی دیوانه!


#موقت

  • یاسمین پرنده ی سفید

غرغرانه

پرنده ی سفید

نظرات  (۳)

واقعا خیلی بذه ...بیچاره کمال با داشتن همچین خواهری 
اوکیا با داشتن همچین خواهرشوهر اینده ای :))))))))
پاسخ:
کمال واقعا بدشانسه و اوکیا واقعا بدبخت :)))))
+بز البته :))))
چ هدر خوبی:)
پاسخ:
آرههههههه... خودمم خیلی دوسش دارم :)
  • مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌
  • :))))
    من به لحاظ فیزیکی بدنم پس میزنه سریالای ترکی رو😀
    من فکر میکردم اسمش کاراسودا یا عشق بی پایانه:دی نیست؟
    پاسخ:
    منم زیاد نمیپسندم. اما نمیدونم چرا داستانش برام جذاب شد. اتفاقا اولاش رو هم ندیدم.
    نمیدونم اونا چین... اینی که روبیکس پخش میکنه اسمش اوکیاس... حالا اسم واقعیش چی بوده و اینا رو نمیدونم :)))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">