پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

این بشر در 24 ساعت شبانه روز یا خوابه یا در حالت درازکش، تو اون 4 ساعت دیگه هم ضمن آزار خلق الله، مشغول خوردنه جوری که در تمام ساعات شبانه روز... توجه کنید شبانه روز هر آن صداشو از جایی میشنوید که چیزی برداشته و مشغول خوردنه... با این تفاسیر برام جالبه که بدونم چطور از زمانی که من یادم میاد تا امروز سایزش حدودا همین بوده:/ نه که لاغر باشه ها... اما از این چاق تر هم نمیشه... که البته جای شکر داره:/

ولی به جاش ما:| با باد هوا هم چاق میشیم:/ آخه قربونت برم خدا... این عدالته؟:(

  • یاسمین پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

نظرات  (۴)

  • سکوتـــــــــ پاییزی
  • میدونی یاسی جان.ما بنده های نظر کرده خدا هستیم:)))اشتعداد چاقی نداریم: )))اراده میکنیم تو یه سایز بمونیم دیگه تکون نمیخوریم:))) الان کاملا مشخص بود خودمو چسبوندم به ماجرا؟؟؟:)))
    پاسخ:
    خدا هیچوقت اون روز رو نیاره که تو مثل این موجود بشی 3>
  • آقاگل ‌‌‌‌
  • یاد اون داستانی افتادم که میگفت عده ای راهزن کاروانی رو غارت کردند. بعد رئیسشون رو کرد به بقیه گفت میخواید غنیمت هارو چطور تقسیم کنم؟ با عدالت خدا یا عدالت خودم؟ یاراش گفتند خب با عدالت خدا بهتره!
    رئیسه هم همه رو برداشت و یک انگشتر گذاشت برای بقیه شون!

    پاسخ:
    آره... دقیقا همینطوره:)
  • ساکن طبقه 40
  • وه که چه لذتی داره ... خوردن و چاق نشدن :))
    البته بعضی وقتا خیلی رو مخه :((
    پاسخ:
    تجربه اشو نداشتم متاسفانه:))
    البته ایشون رو که میبینم انقدر سیری ناپذیره فکر کنم باید بگم:
    تحربه اش رو نداشتم خوشبختانه:/
  • بانوی خیال
  • سوژه نوشته هات دوباره برگشت :دی
    یه مدتی نبود
    پاسخ:
    یه مدتی آخه نمیدیدمش راحت بودم. دوباره برگشته ورِ دلمون :/

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">