پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

چهارشنبه سوری ۹۴

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ب.ظ
مناسبتای باستانی رو که نگاه می کنی تو هر ماه دست کم یه دونه جشن هست. و هر جشن یه بهونه است برای دور هم جمع شدن. چهارشنبه سوری هم با وجود همه ی تغییر و تحولاتش توی این سال ها, هر چی که هست یه جشن ملی ه... قدیما هر خانواده با روشن کردن آتیش روی پشت بوم یا توی حیاط یه جورایی میخواستن با دور کردن سرما و فراخوان گرما به پیشواز بهار برن... اونا اعتقاد داشتن که با این کار روح درگذشتگانشون رو که تو این روز به زمین اومدن به خونه هاشون راه می دن. آتیش روشن می کردن چون آتیش رو به عنوان یکی از عناصر چهارگانه مقدس می دونستن و براشون نشونه ی مهر و نور و دوستی بود و عاملی برای چیره شدن بر غم و افسردگی. کوپه های کوچیک آتیش روشن می کردن و با خوندن شعر تمام رنگ پریدگی ها, زردی و بیماری ها و تمام مشکلات رو به آتیش می سپردن و به جاش از آتیش سرخی و گرما و نیرو می خواستن... بعد خانم خونه خاکستر آتیش رو از خونه بیرون می برد و به جوی روون می ریخت و وقتی برمیگشت در می زد و به اهل خونه می گفت که با خودش تندرستی و شادی رو برای خانواده آورده تا در رو براش باز کنن و به امیدِ روزای شاد با تندرستی به استقبال سال جدید برن... و بنا بر تمام جشن های باستانیمون آخر همگی دور هم جمع میشدن و از آذوقه ی خشکبار زمستون می خوردن و می گفتن هر کس که از اون آجیل بخوره نسبت به دیگران مهربون تر میشه و کینه و حسادت از دلش می ره.
میبینی؟ اجداد ما همیشه طرفدار مهر و دوستی بودن... تمام دغدغه اشون تو همین چیزای ساده خلاصه میشد. همین که به فکر همدیگه باشیم... این که برای هم آرزوهای خوب داشته باشیم... این که ظرف آجیل قاشق زنا رو خالی نذاریم... این که همیشه حرفای خوب و مثبت بزنیم تا اگر دست روزگار کسی که از کنارمون رد میشه همون عاشق دلباخته ای بود که تفال زده به حرفای منِ رهگذر دلش گرم بشه از حرفای مثبت... همین که لبخند به همدیگه هدیه کنیم. اما ما فقط سر و صدا می کنیم... به جای این که به فکر مهربونی کردن به همدیگه باشیم و به فکر استقبال از بهار به فکر سر و صدا کردنیم. بیایید امسال یه کم با هم مهربون تر شیم :)

نظرات  (۵)

تو ماشین اینو گذاشته ها :)))))
پاسخ:
:)))))))))))))))))))

پست موقتش کرده بودم :) اما برچسباشو تو ترافیک همت چسبوندم :) مرسی که این کامنت رو به خاطراتم چسبوندی :)
ای میکسر :) ای آچار فرانسه :) ای گرافیست :)
اینجا بارون میاد و سرررررررد شده یهو 
خبریم از چهارشنبه سوری نیست اصن
دوست ندارم سال جدیدو ....
پاسخ:
اینجا صبح بارون اومد.
برعکس اینجا :)
ای بابا :( متاسفانه اولین نفری نیستی که اینو ازش می شنوم... این فکرای منفی رو از خودتون دور کنید :) روزای خوب تو راهن :) سال میمون حتما سال مبارکیه:)

چه متن قشنگ و درستی :)

 

خیلی خوب نوشته شده بود . قلمتون سبز :)

پاسخ:
:)
مررررسی:)
  • خانوم ِ لبخند:)
  • ای کاش بشه بین این همه رسم و رسومات ایرانی، خوباشو دست چین کرد و آورد تو آینده، بدون اینکه تغییرشون بدیم. قشنگیای چهارشنبه سوری های مامان باباهامون کجا و این جنگ چهارشنبه سوزی کجا...
    خیلی خوب بود یاسی : )
    پاسخ:
    :)
    فلسفه ی اجیل خوردنُ نمیدونستم . چه اعتقاد جالبی !!!
    پاسخ:
    اوهوم:) من خودمم تازه اینو خوندم و یاد گرفتم.
    خیلی جالبه واقعا:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">