پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

نفسای آخرت رو بکش!

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ب.ظ
دلم واسه آدمای قدیم میسوزه! کسایی که مجبور بودن با کسی که دوسش ندارن ازدواج کنن... باهاش بچه دار شن... تمام اخلاقای مزخرفش رو تحمل کنن و دم نزنن و با همین وضعیت 50؛60 سال از عمرشون رو کنار کسی بگذرونن که نمیتونن دوسش داشته باشن.... چون راه برگشتی نداشتن! چون کسی نبود که از خودشون و بچه های قد و نیم قدشون حمایت کنه. تحمل میکردن... اما تحمل به چه قیمتی؟ به قیمت پیر شدن و عصبی تر شدن خودشون... به قیمت این که این روزا که سن و سالی ازشون گذشته دیگه کمرشون راست نمیشه... به قیمت این که هیچوقت دل خوشی نداشتن تا واسه نوه هاشون قصه های رنگ و وارنگ شبونه تعریف کنن.... داشتم فکر میکردم تحمل کردن همیشه هم خوب نیست. آدم پرتوقع با کوتاه اومدن دیگران فقط پررو تر میشه.
یادمه بهش میگفتم: انقدر حرص نخور. راه حرص دادنت رو یاد گرفته! همینو میخواد ببینه که تو حرص بخوری!
نگام میکرد. سرش رو تکون میداد و میگفت: تو نمیفهمی.
راست میگفت. نمیفهمیدم. امروز وقتی داشتم تو دلم بهش کاپ افتخاری میدادم بابت این که برای چندمین بار تونسته من ِ خونسرد رو به حدی عصبانی کنه که دستام بلرزه... تو اوج ناراحتی خنده ام گرفت! خندیدم... به خودم گفتم: راه حرص دادن ما رو هم داره یاد میگیره. ولی من نمیذارم! من همیشه راه خندیدن رو پیدا میکنم! واسه آدمی که ارزشش رو نداره خودمو ناراحت نمیکنم... حالا این اونه که میتونه بره تو حوض آب یخ بشینه:))))
والا:)
  • یاسمین پرنده ی سفید

اوج عصبانیت

پرنده ی سفید

نظرات  (۵)

  • سکوتـــــــــ پاییزی
  • مادر میگوید: دلتنگ نباش !پیدایش میشود حتما.... اما دریغ که نمیداند گمشده ی این قصه منم!
    پاسخ:
    :)
    +گم نشو.... مشت:)
    جا مانده است... چیزی... جایی... که دیگر هیچ چیز هرگز جایش را پر نخواهد کرد... نه موهای سیاه و نه دندان های سپید! (زنده یاد حسین پناهی)
  • سکوتـــــــــ پاییزی
  • عه کامنت قبلی رو اشتباه گذاشتم. میخواستم برای مرتضی بذارم:/ :)))) یاسی میدونی که شرایط مشابهتو دارم تجربه میکنم تو یه فاز دیگه: ) میفهمم حالتو ... شاید باید بیخیال بود انگار نه انگار که اون بقیه اون ادمهایی که میشن سوهان روحمون وجود دارند. نادیده بگیرشون ... :)
    پاسخ:
    عب نداره. بی ربط هم نبود:)
    شاید اگه مثل الان که یک نصفه شبه انقدر زر نمیزد و همه رو بی خواب نمیکرد.. میتونستم:)
  • فاطیما کیان
  • وقتی ادم یاد بگیره همینطوری از چیزی و ادمی ناراحت نشه انواع بازی مردم و دنیا رو برده
    پاسخ:
    آره... یه کم یادگرفتنش زمان میبره. ولی خب... فکر کنم شدنیه:)
  • خانم جیم
  • پس شمام راه حرص دادنشو بلدی ؛))
    پاسخ:
    نه بابا:))))) خونسردتر از این حرفاس:)))) ندیدم تا حالا حرص بخوره:)))))
  • آقای بنفش
  • مرسی ، که نمیذاری ، که همیشه راه خندیدن رو پیدا میکنی ...
    مرسی :)
    پاسخ:
    خواهش میکنم^_^
    و مرسی از شماها که هستید:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">