1) دومین باره که دارم دچار این چالش میشم. کسی رو دوست دارم که دوستم نداره و از طرفی کسی دوستم داره که انقدری خوب هست که دلم نمیخواد کسی که قلبش رو میشکنه من باشم به خصوص این که به حضورش حس خیلی خوبی دارم.
2) دارم کانال آهنگهاش رو گوش میکنم و مگه میشه سلیقهی موسیقی کسی انقدر به یه نفر دیگه شبیه باشه؟!!! من حتی گلچین آهنگهای خودم رو که گوش میدم گاهی حوصله بعضی از آهنگا رو ندارم... اما از صبح همش دارم آهنگهاش رو گوش میدم و هی از خودم میپرسم مگه میشه انقدر سلیقه موسیقی یه نفر بهم نزدیک باشه... خودمو کنارش تصور میکنم که چه تجربههای مشترکی میتونستیم داشته باشیم. برام با شوخی مینویسه: "تو هر چی میخوای بخوااااااه. هر چی تو بگی.... تو خانم رئیس.... تو دیگه نقطه ضعف منو داری.... من در اختیار تو اصلا" و....و....و....
یه لبخند تلخ می زنم و براش مینویسم: "چیزی که من میخوام رو تو نمیتونی بهم بدی :) اگه میتونستی وضعمون به از این بود :)" حرفو عوض میکنم و اونم حرفو عوض میکنه.
3) دیروز دیدمش. امروز ظهر برام نوشته: "دلم برات تنگ شده. به نظرت چی کار کنم؟" بهش میگم: "امروز میرم فلانجا اما به تو دوره. این همه راه رو باید بیای ولی من نمیتونم زیاد بمونم چون باید زود برم خونه." میگه: "باشه میام میبینمت"
تو دلم قندآب میکنن. عین یه دختر 14 ساله پر از شوق میشم. به دو تا چت رو به روم نگاه میکنم. از خودم میپرسم... درسی که باید یاد میگرفتم چی بوده که نفهمیدمش و دوباره داره تکرار میشه. حتی قشنگتر و رویاییتر از دفعه قبل؟!
- ۰ نظر
- ۲۹ آبان ۰۳ ، ۱۵:۱۷