پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیشامدهای خوش» ثبت شده است

از سر کار خسته خودمو برای کاری به ونک رسوندم. موقع برگشت تو صف تاکسی های خطی وایساده بودم. خانومی که کنارم وایساده بود گفت: شما بفرمایید... ماشین یه جای خالی داره. ما دونفریم.

ناخودآگاه یه لبخند بزرگ نشست رو لبم. خانومه خنده اش گرفت و گفت: چه خوشحال شدی! همونطور که در تاکسیی رو باز می کردم و سعی می کردم صورت خسته امو با یه لبخند بزرگ بپوشونم گفتم: آره :) دارم می رم خونه!

نشستم تو ماشین و با خودم فکر کردم: خدا رو شکر که هنوز خونه برام جایی برای رسیدن به آرامشه :)

  • یاسمین پرنده ی سفید

_دیشب تو خواب انقدر قشنگ بلندبلند میخندیدی!

+واقعا؟!!!!!

_آره:) صدات تا اون اتاق می اومد!

+چه حیف... اصلا یادم نیست چه خوابی میدیدم!


پ.ن: همین که یه شب مرخصی دادن و تو خواب کار نکشیدن که صبحش خسته و کوفته باشی خوبه دیگه:)))) تا باشه از این خوابا:)))

  • یاسمین پرنده ی سفید

هفته ی خوبی نداشتم و امروز، روز خوبی نبود... گذشته از اتفاقات ریز و درشت مزخرف و مشکلات روزمره و مشکل ندیدن دوستان راه دور و پرسپولیسی که ناجوانمردانه قهرمان نشد... حالم گرفته بود... مامان گفت: میتونم کاری کنم حالت بهتر شه؟

گفتم کاش میشد معجزه کرد برم به شهریور سال بعد...

بلافاصله رفتم تو فکر... فکر کردم که تو این یک سال و چند ماه چه اتفاقاتی ممکنه بیفته... چند تا خنده؟ چند تا گریه رو از دست میدم... چند تا تولد، چند تا عروسی و چند تا مرگ...

به مامان گفتم: میدونی چیه؟ بذار اینو یه جا بنویسم. بذار بشمرم تمام اتفاقات خوبی رو که تو این یک سال و چند ماه قراره پیش بیاد :) شاید لذت این شمارش ها بیشتر از زمانی باشه که معجزه ای اتفاق می افتاد!

  • یاسمین پرنده ی سفید