پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

چه بوی بدی....

چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۸ ق.ظ

باز آمد... بوی ماه مدرسه...!

بازم ترافیکای اول صبح... باز هم بچه های بی حالی که به زور دارن میرن مدرسه و قیافه های خواب آلوشون... بازم یادآوری دوران مزخرف مسخره! دبستان تنها دوران خوش مدرسه ام بود... و بعد از اون سالهاست دارم سعی میکنم جز چند تا خاطره ی محدود خوبی که از راهنمایی و دبیرستان داشتم و حفظ کنم وبقیه خاطره هاشو بریزم دور.... و پیش دانشگاهی دوباره آغاز روزهای دوست داشتنی زندگیم بود که البته در نهایت عاقبت خیلی خوشی نداشت:)))

خلاصه که... درست همونطور که انتظار داشتم.... دلم اصلا برای مدرسه تنگ نشده:) خیلی هم خوشحالم که دیگه مجبور نیستم اون مانتوهای بدرنگ و معلمای عصاقورت داده و ناظمای بداخلاق و مدیر پرچونه ای که زیر یک ربع امکان نداشت حرف بزنه و تو سرما و گرما ما رو تو حیاط سرپا نگه میداشت رو تحمل کنم.

بچه های کوچیک رو با دلسوزی نگاه میکنم و تو دلم میگم:خدایا هزار بار شکرت که دیگه مجبور نیستم برم مدرسه... فکر دوباره رفتن به دانشگاه تو سرم پتک میکوبه و از خودم میپرسم... پس کی قراره از روزام لذت ببرم؟

ندایی از درونم میگه... نگران نباش... پاییز رسیده.... این نیز بگذرد... روزای خوش تو راهن:)

نظرات  (۴)

باشد بنای خیری
بلاگفاک باید انداخت دور

ترجیح میدم اصن حرفی راجع به مدرسه نزنم :)))))))))))))



این تیکه پست رو فقط شدیدا موافقت میکنم : معلمای عصاقورت داده و ناظمای بداخلاق و مدیر پرچونه  :)))))))))))))))))))))))))))


ناظمای خشن و  کتک بزن حتا :|  مشاورهای درسی  رو یادتون رفت بنویسیدا :))))))))))))


پاسخ:
م.م یا آیرو فرق نداره در هر صورت حتی فکر کنم از رو لحنت هم بشه شناختت:))
ما خوشبختانه مدیرامون دست بزن نداشتن:))) با مشاورا هم معمولا ارتباط برقرار نمیکردم چیزی ازشون نگفتم:)))
این بلاگ خاک بر سر هم امکانات پذیرایش کمه دیگه شما به بزرگی خودتون ببخشید. همین که ضامن دارتو گذاشتی پشت در اومدی تو واسه ما از دسته گل ارزشش بیشتره هم رزم;)
ممنون که سر زدی:)
  • سکوتـــــــــ پاییزی
  • مدرسه به این خوبی:))) آیکون حمایت از مدرسه: ))))))
    پاسخ:
    ما را با حامیان مدرسه کاری نیست:(
    رفاقتمون سرجاش اما یا من یا مدرسه جرقه:)))))))))))
    مطمئن باش این نیز بگذرد.

    +برای ما که گذشت...
    پاسخ:
    شعار همیشگی من:)))
    ممنونم بابت این دلگرمی:)

    +آواکادو:)))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">