پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

بازم فوتبال

جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۰ ب.ظ

زل می زنم به صفحه ی تلویزیون و لبخند می زنم به یاد روزایی که گذشت... فوتبالی که باعث آشنایی من با کسایی شد که... :)

زل می زنم به صفحه ی تلویزیون و لبخند می زنم به یاد تمام کل کل های اون روزامون و خیلی چیزا تو ذهنم مرور میشه... از سنگ صبوری که حالا سنگ صبور غصه هام شده تا حرفا و قول و قرارا و روزایی که گذشت :)

عابدزاده رو میبینم و یاد روزی می افتم که برای تولدش پا رو عقایدمون گذاشتیم واسه رفتن به دفتر روزنامه پیروزی...

لبخند میزنم و یاد روزایی می افتم که بازی ها رو لحظه به لحظه با اس ام اس... (و نه با امکانات رایگانی که الان داریم) کنار هم و دور از هم نگاه می کردیم.

مژگان راست میگه... خاطره ؛ همون چیزیه که وسط خنده هات یهو تو رو به عمق سکوت می بره....

 

+ یاد اون روزا به خیر :)

+منو ببر به اون روزا که خندونم... که تقدیرو نمی دونم :) #مونابرزویی #احسان_خواجه_امیری

+ جا داره یادی کنم از زنده یاد ناصر احمدپور و زنده یاد حمید شیرزادگان... روحشون شاد و یادشون سبز

  • یاسمین پرنده ی سفید

خاطره هام

سنگ صبور

فوتبال

پرنده ی سفید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">