پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

حس بد... حس خوب

دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ب.ظ

چقدر مسخره اس که آدم حسای بد رو راحت تر میتونه بنویسه... خود من اکثرا وقتی غمگین؛ عصبانی یا کلافه ام یاد وبلاگم می افتم. مثلا خیلی وقته از حس و حال اون پست قبلی در اومدم. اما بعد از اون بارها وبلاگمو باز کردم که یه چیزی بنویسم اما چیزی به ذهنم نمیرسه :/

  • یاسمین پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

نظرات  (۵)

اره درست میگید 
پاسخ:
:)
  • آقاگل ‌‌‌‌
  • آدم حس های خوبش رو با فضای واقعی شریک میشه معمولا :)
    مگه اینکه تنها باشی. کسی نباشه! که حس خوبت رو بهش انتقال بدی! 
    البته قابل بررسیه! باید بفرستیم یک تحقیقاتی روش انجام بدن.

    پاسخ:
    سوژمون نکنید حالا... بررسی کردید خبرشو به خودمون هم بگید.
    +سرماخوردگیت چطوره آقا؟
    حس های خوب میشه گفت میشه تعریف کرد 
    حس های بد رو فقط میشع نوشت
    پاسخ:
    آفرین ها بر تو بادا:)
    آره واقعا همینطوره..!
    پاسخ:
    :)
    همه همدردن :)
  • آقاگل ‌‌‌‌
  • سرماخوردگی خوب شد رفت.
    همون روز اول بود یک بخور پونه دادم ویروس بنده خدا غلط کردم گویان و فریاد زنان رفت که رفت:دی
    البت عوارض سینوزیت همچنان باقیست :/

    پاسخ:
    ای بابا :(

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">