پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

خوشی های روزگار!

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۲۰ ق.ظ

لیلا تو صورتم نگاه میکنه و میگه: چرا پوستت اینطوری شده؟ تو قبلا خیلی پوستت خوب بود. تو آینه نگاه میکنم و تو چشمام دنبال جواب میگردم!!!

  • یاسمین پرنده ی سفید

:)

بازم خدا رو شکر

پرنده ی سفید

نظرات  (۲)

لیلا فکر کنم یکم حسودم هست [نگاه کَجَکی!]
پاسخ:
ای جان 3>
لی لاااعه؟ :|
پاسخ:
جان؟!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">