پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

با لبخند رد میشم ازش...

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۴۳ ب.ظ

دستمو میذارم رو دکمه ی ضبط و با ذوق و شوق یه چیزی تعریف میکنم... اما یه دفعه... انگشتمو از راست به چپ میکشم تا برای همیشه پاک شه... به خودم میگم: کی اهمیت میده؟ داریم زندگیمونو میکنیم بابا... رانندگی با یه قوطی نوشابه تو دستت بی اهمیت ترین اتفاق دنیاس...

پل گیشا و دانشکده مدیریت دانشگاه تهران و سرعت مجاز چمران رو رد میکنم و با یه لبخند دو نقطه پرانتزی از آرزوهام میگذرم و ته مونده ی انرژیمو خرج ریتم شادناک آهنگ "آره آره" ی فرزاد فرزین میکنم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">