پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

نوشتنم نیومد

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۴۷ ق.ظ

گفت: یه وقتایی هر چی با خودم کلنجار میرم نمیتونم حرفامو بنویسم. نه این که روم نشه... نمی آن!

میخواستم بگم... کاری نداره. دستت رو بذار رو کیبورد و هرچی به ذهن و قلبت می آد رو بنویس... کار سختی نیست.

نمیدونم چی جلومو گرفت که اینو نگفتم... تا امروز... چند بار وبلاگ رو باز کردم که بنویسم...اما نوشتنم نیومد. نه این که روم نشه... فقط نمیتونستم بنویسم! نیومد! تازه فهمیدم که چی میگفت!

  • یاسمین پرنده ی سفید

درد مشترک

پرنده ی سفید

نظرات  (۲)

نه اینکه رومون نشه ... نمیاد :)
پاسخ:
آره :) نمی آد :) خاک تو سرش که نمی آد... بی لیاقت :))))))
تمام وبلاگ نویس ها با این درد آشنایی دارند :))
پاسخ:
فکر کنم اولین بار بود که تجربه اش کردم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">