پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

شما یادتون نمی آد یه زمانی بود که وقتی یه آلبوم موسیقی جدید به بازار می اومد و برای خریدش به مغازه مراجعه می کردید... فروشنده ازتون می پرسید CD  می خوای یا کاست؟ و شما باید سریع تصمیم میگرفتید که اون آلبوم رو می خواید تو کامپیوتر خونگیتون داشته باشید یا نوار کاستش رو می خواید که موقع خواب بتونید با ضبط کوچیک بالای سرتون بهش گوش بدید :)


حالا چی شد که یاد این موضوع افتادم؟ یه بیت از یه ترانه: "بوی عیدی و توپ، کافه نادری، با هم شنیدیم ... مرد تنها رو از کوچه برلن با هم خریدیم" :) ترانه ی "نوار" با صدای رضا یزدانی از آلبوم خاطرات مبهم سال 91 :) باورم نمیشه 3سال از انتشارش گذشته! :) و کافه نادری که یکی از آهنگای آلبوم "پرنده بی پرنده" است...سومین ترانه از اولین آلبومی که از یزدانی شنیدم... سال 82!!!! دوازده سال پیش! عمر چه زود میگذره!


+ با این که آواز همدم مرد خاطره بازه...عوض نمیشه جای تو با این ضبط قراضه :)

  • یاسمین پرنده ی سفید

به چند تا تار موی سفیدی که تازگیا بین موهای سیاهم سبز شده نگاه می کنم به خودم می گم: چقدر خوبه که علاقه ام به موی سفید به مامان رفته و جنس موهام به بابا! :)

.

    .

        .

  • یاسمین پرنده ی سفید

شاید یه خورده دیر شده باشه اما جاداره از همه ی کسانی که از راه های دور و نزدیک تولدم رو تبریک گفتن تشکر کنم :) ممنونم از همه :)

  • یاسمین پرنده ی سفید
برای دومین سال پیاپی روز تولدم به بوووووق کشیده شد. اون از پارسال که خوکچه ی فسقلیم افتاد و فلج شد. اینم از امسال که این پروپوزال احمقانه ی استاد درس روش تحقیقمون همه چیزش به نحسی خورده :/ خدایا میشه این کمپین گند زدن به روز تولد رو لغو کنی لطفا؟! :/ اونم که از شب یلدامون :/
میگم اگه با من مساله داری می خوای  بگو مشکل کجاس شاید بتونم حلش کنم. هوم؟ :/

+ در آخر بابت نور امیدی که به جای تمام این دردسرا بهم دادی ازت ممنونم. (منظورم اطرافیان خوبمه) حالا اینم بگیم بعدا نگن سیاه نمایی کرد! ما از اون خانواده هاش نیسیتم که فقط بدیا رو ببینیم و خوبیا رو یادمون بره. بعله!
  • یاسمین پرنده ی سفید

حتی بلندای گیسوان مشکی دختر زمستان هم

                                            به سپیدی می رسد...

                                                        به امیدِ بهارِ آمدنت :)


ویژه برنامه ی یلدایی #رادیوبلاگیها رو از دست ندید :)

telegram.me/blogiha

instagram.com/blogiha

  • یاسمین پرنده ی سفید
برای دوستانی که تقاضای رمز پست قبل رو داشتن باید بگم تقصیر بیان ه که انقدر خنگوله که نمی دونه باید مثل بلاگفا رمز رو فقط برای ادامه ی مطلب درخواست کنه :/
کلیات همون پست رو اینجا بخونید :)

  • یاسمین پرنده ی سفید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۰:۰۷
  • یاسمین پرنده ی سفید

به نقل از یه فیلم برام تعریف می کرد:

بین صفر تا یک؛ بی نهایت عدد وجود داره و خود اعداد از صفر تا بی نهایتن! اندازه ی بی نهایت هر آدمی با بی نهایتِ یه آدم دیگه فرق داره :) مهم اینه بی نهایتِ خودتو پیدا کنی!


+از اون حرفا که بعدها می فهمی "یعنی چی" :)

  • یاسمین پرنده ی سفید

مخاطب محترم!!! :) همه ی فحش ها و تهمت هات رو خوندم :)

و حرفات بیشتر از این که دردناک باشه خنده دار بود برام. از دوتا جمله ی آخرت فهمیدم که عقده ای کیه :)

چیزی ندارم بهت بگم... حتی اونقدر مهم نیستی که به خدا بسپارمت!!!!!

شاد باشی :)

  • یاسمین پرنده ی سفید

سه روز تعطیله :) از سه هفته ی قبل براش برنامه میریزم. با خودم می گم تموم کارای عقب افتاده ی دانشگاه رو انجام می دم. روز اول می گذره و عملا و رسما هیچ کاری نکردم. روز دوم اوضاع یه کم بهتره اما... شب موقع خواب به خودم می گم... حالا که دستم راه افتاده فردا تا بلند شدم میشینم سر کارای دانشگاه. صبح... لپ تاپ رو باز می کنم... دونه دونه صفحه های الکترونیکی رو ورق می زنم.... حالم به هم می خوره از همه چیز... جمله ی خواهرم رو تو ذهنم مرور می کنم "هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد" دست از کار میکشم و به خودم می گم... اگه دانشگاه نبود تو این سه روز حداقل دو تا کتاب خونده بودم. حداقل یه فیلم دیده بودم... برای یه لحظه تموووووم آرزوهام تو یه جمله خلاصه میشه: کاش زودتر این دوسال بگذرن و برای همیشه از شر این طاووس لعنتی نفرین شده خلاص شم.

  • یاسمین پرنده ی سفید