پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

یه وقتا هست... انقدر خسته میشی که دلت میخواد بدون حرف بارت رو ببندی و بری... دو حالت بیشتر نداره... یا واقعا همونقدر که فکر میکنن بد بودی که حتما یه جایگزین بهتر پیدا میکنن برات.... و یا حداقل میفهمن که کی بودی...

یه وقتا آدم فقط میخواد بارشو بی صدا ببنده و برای همیشه بره... حتی اگه خودش بیشتر از همه ضرر کنه!!!

  • یاسمین پرنده ی سفید

ساعت 7:30 شب بود. همونطور که کتش رو از گوشه ی میزش برمی داشت گفت: الان که موقع درس خوندن نیست! آدم باید صبح ها که ذهنش خوب کار می کنه مطالعه کنه. بعدازظهرا بره سر کار.... بعد هم یه نگاه غرورآمیز بهمون کرد و گفت: مثل من! من صبح ها مطالعه می کنم فقط. بعد ازظهرا هم مثل الان سر کارم! شماها برعکس منید!

و ما دانشجوهای بیچاره ای که هممون یا از صبح کله ی سحر از این کلاس به اون کلاس آواره بودیم یا خسته و کوفته از سرکار خودمونو به کلاس آخر شب رسونده بودیم و هر کدوممون واسه مرخصی گرفتن یه داستانی داشتیم... فقط نگاش کردیم! هیشکدوم نتونسیتم چیزی بگیم.... و استاد فاتحانه زیر لب خداحافظی گفت و رفت... و ما تمام مسیر طولانی کوهپایه ای رو از دم در دانشکده تا پایین دانشگاه تو سرما پیاده اومدیم و با خودمون تکرار کردیم: "تمام این لحظه ها خاطره میشه!"


+حتی پرنده ی سفیدی که یه روز معروف بود به این که برای تمام پستای دوستاش کامنت می ذاره... این روزا گاهی نمی دونه باید چی بگه... گاهی آدم فقط دلش می خواد سکوت کنه :)

  • یاسمین پرنده ی سفید
حرف سیگار کشیدن بود. گفت: چند سال پیش اون موقع ها که 16-17 سالم بود. وقتی بزرگترا یه پسر کم سن و سال رو جایی می دیدن که داره سیگار میکشه دعواش میکردن.
گفت یه روز تو پارک وایساده بودم سیگار میکشیدم. وقتی کسی رد میشد سیگار رو پشتم قایم می کردم. یهو یه آقایی اومد زد پشتم و گفت: اگه کار بدی میکنی؛ پس نکن. اون سیگار رو بنداز دور. اگر هم کار خوبیه پس چرا قایمش میکنی؟ قشنگ بگیر بین دوتا انگشتت و سرت رو بگیر بالا سیگارتو بکش.
گفت: حرفش خیلی قشنگ بود. قشنگ تو ذهنم مونده.
نگاش کردم... یه نگاه به پیپ هایی که می فروختن انداختم و گفتم: معلومه خوب تو ذهنت مونده. از اون روز بود که تصمیم گرفتی قشنگ بگیریش بین دوتا انگشتت و سرت رو بگیری بالا و سیگارتو بکشی؟ :|

سه تایی زدیم زیر خنده و من سعی کردم تمام حرف های تاثیر گذاری رو به خاطر بیارم که از شنیدنشون لذت بردم اما باز کار خودمو کردم!
  • یاسمین پرنده ی سفید

برادر بزرگتر داشتن... دردسرا و نگرانیای خودش رو داره. وقتایی که دعواتون میشه. وقتایی که ازت میپرسه کجا بودی و تو دلت میخواد بزنیش... وقتایی که میخواد یه کاری رو شروع کنه و تا موقعی که برگرده و بهت بگه که کارا چطوری پیش رفت نگرانی ولت نمیکنه....

اما با وجود همه ی این چیزا... بودنش همیشه یه حس خوب با خودش داره. مثل حس خوب نشستن تو ایوون و زل زدن به بارون ریز بهاری و نوشیدن یه چای داغ تازه دم با عطر هل و دارچین.

بودنت حس خوبی داره...اومدنت مبارک:)

  • یاسمین پرنده ی سفید

گفت:وقتی می آی دو تا چای بریز با هم بخوریم. با شیطنت گفتم: به من چه! خودت بریز! خندید و گفت: خیلی نامردی! دو تا چای بریزی چی میشه؟ گفتم:اینطوری که باحال تره:))) گفت: بعدش میشینیم تو اتاق و از کارایی که تو روز کردیم واسه هم حرف میزنیم. گفتم: حوصله اش رو داری؟ گفت:معلومه:) خیلی هم خوش میگذره....

و من فکر کردم: چه خوشبختن آدمایی که این موقعیت رو دارن... و چه اندوه بزرگیه اگه قدر اون ثانیه هاشونو نمیدونن:)

  • یاسمین پرنده ی سفید
مثل وقتایی که امتحانات تموم شده و حوصله ی هیچ کاری رو نداری :|

  • یاسمین پرنده ی سفید

کلی باهام حرف زد و آخر گفت: برو سراغ درسِت...

غافل از این که حواسم جایی حوالی حرفاش جا مونده:)

  • یاسمین پرنده ی سفید

من اعتراض دارم آقا!

چرا هر روزی که این طرح زوج و فرد از درب منزل اجرا میشه روز زوجه. این منصفانه نیست خو.

  • یاسمین پرنده ی سفید

وقتی صبح زود داری میری سر کار و یهو احساس میکنی دیگه تحمل شنیدن صدای خواننده ی مورد علاقه ات رو نداری و ضبط رو خاموش میکنی... معلومه حالت خیلی بده:|

هممممم مثلا ممکنه معنیش این باشه که خیلی خوابت می آد :-[ 

  • یاسمین پرنده ی سفید

خدایا این شبو به خیر بگذرون. والسلام و علیکم و رحمه الله و برکات

  • یاسمین پرنده ی سفید