پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

پرنده ی سفید

برای بلاگفا اتفاقات خوبی نیفتاد... و من ناچار شدم به کوچ!
پس:
این وبلاگ رو ساختم چون می خواستم از دلم بنویسم و دل کسایی که دوروبرم هستن و دوسشون دارم. می خواستم جایی باشه واسه حرفایی که گاهی گفتنشون تو دنیای واقعی سخته... روزای اول فکر نمی کردم بتونم تو دنیای مجازی دوستای زیادی پیدا کنم... فکر نمی کردم خواننده های زیادی داشته باشم. امروز... خواننده های زیادی ندارم... اما دوستای خوبی پیدا کردم... دوستایی که شاید از بعضی از دوستام تو دنیای واقعی بهم نزدیک ترن:)
تا روزی که نوشتن حالمو خوب میکنه؛ می نویسم:)

بایگانی

۱۸ مطلب با موضوع «مــوسـیــقـی» ثبت شده است

این روزا حال دلم خوب نیست... چون اوضاع شرکت خوب نیست... تو هم که... چی بگم! یه بخش از حرفای دیشبمون رو به یه رفیق نشون دادم. بهش گفتم گند زدم نه؟ جوابمو نداد. گفتم نمی خوای چیزی بگی؟ گفت: این آدم برای من تموم شده اس! و یکی دیگه گفت یه کم خودتو جمع و جور کن! تو دختری! یه کم بهش کم محلی کن! من اما هرگز تو زندگیم نتونستم به کسی که دوسش دارم کم محلی کنم! وقتی کسی رو دوست دارم، دوسش دارم برام فرقی نداره کوچیک باشه یا بزرگ! دختر باشه یا پسر! اصلا آدم باشه یا حیوون! من کم محلی کردن رو هیچوقت یاد نگرفتم! هر چند شاید وقتش رسیده که یاد بگیرم.

تو این همه بلبشو و خستگی... مجبور شدم کارای شرکت رو بیارم خونه... راستش به نظرم کار چیپی بود که خودکار شرکت رو بیارم برای نوشتن فاکتورا... خودکار خودمو از توی جامدادی در آوردم... شروع کردم به نوشتن... روحم زیاد شاد نیست... اما این بو.... چقدر آشناس... صورتمو به فاکتورا نزدیک می کنم چون دلم نمی خواد فاکتورا رو اشتباه بنویسم... چون نمی خوام به خاطر خستگی کارمو خراب کنم.... این بو... دوستش دارم... 

آخرین بار تو با خودکارم نوشته بودی... چقدر عجیبه که بعد از چند هفته هنوز خودکارم بوی عطر تو رو داره...!! شاید برای اینه که تحمل این روز راحت تر بشه! :)

 

پ.ن: عطر تو - مهدی یراحی :)

 

 

داشتم زندگیم و میکردم... اومدی حالم و عوض کردی... این همه راهو اومدی که بری...که خرابم کنی و برگردی... همه چی خوب بود قبل از تو... عشق با من غریبگی میکرد... یه نفر داشت با خودش تنها... زیر این سقف زندگی میکرد... عطر تو این اتاق و پر کرده... این هوا اون هوای سابق نیست... اون که با بودنت مخالف بود... حالا با رفتنت موافق نیست... واسه چی اومدی که برگردی... برو اما به من جواب بده...سر خود اومدی ولی این بار... به منم حق انتخاب بده... اون که میگفت تا ابد اینجاست... حالا میگه بذار برگردم... داشتی زندگی تو میکردی... داشتم زندگیم و..... 
عطر تو این اتاق و پر کرده... این هوا اون هوای سابق نیست... اون که با بودنت مخالف بود... حالا با رفتنت موافق نیست

  • یاسمین پرنده ی سفید

دی ماه... همیشه برای من ماه شادیه. من عاشق ماه دی ام. امسال هم که از همیشه عاشق ترم و حال دلم از همیشه بهتره اما... انقدر دور و برم غم هست که نمیدونم روزا دارن چطوری میگذرن. هر طرف سر بر میگردونم غصه میبینم. دوستام، کسایی که دوسشون دارم، عزیزام، اطرافیام... همه! انگار این روزا حال دل هیچکس خوب نیست. فقط لحظه هایی که با توام غصه ها یادم میره... گور پدر دنیا و فردا!

نگاه کن... چی به سر آسمونمون اومده که لبخند از رو لب همه ی آدمای دور و برمون رفته؟ تا با هر کی میخوام از تو حرف بزنم خجالت میکشم از پوچ بودنِ عمق لحظه های شادی ام! شاید من هنوزم دارم کنار آناستازیا توی اون سالن بزرگ با یه لباس زرد، خوشخیال و سبکبال با آهنگ "روزی از روزهای ماه دسامبر" ، والس میرقصم....

شاید...

1 و 2

  • یاسمین پرنده ی سفید

از من به شما نصیحت... اگر یه خواننده ی خاص رو بی نهایت دوست دارید اونطور که من گوگوش رو دوست دارم، عاشق کسی بشید که اونم خواننده ی محبوبتون رو دوست داشته باشه. اینجوری اگه بعدا که رفتید زیر یه سقف به هزار و یک مشکلِ لاینحلِ لعنتی برخوردید، دلتون خوشه اولِ آشناییتون بسیار از این سلیقه ی مشترک خرکیف شدید. به خصوص وقتی تو یه ترافیکِ لعنتی گیر کردید و دارید بنزینِ باارزشتون رو الکی حروم میکنید... باور کنید دردش کمتره وقتی بغل دستیتون هم مثل خودتون اعجاز رو باهاتون داد میزنه :))))))

 

از کدوم خاطره برگشتی به من که دوباره از تو رویایی شدم / همه ی دنیا نمیدیدن منو، من کنار تو تماشایی شدم / از کدوم پنجره میتابی به شب که شبونه با تو خلوت میکنم / من خدا رو هر شب این ثانیه ها به تماشای تو دعوت میکنم / تو هوایی که برای یک نفس خودمو از تو جدا نمیکنم / تو برای من خود غرورمی، من غرورمو رها نمیکنم / تا به اعجاز تو تکیه میکنم، شکل آغوش تو میگیره تنم / اون کسی که پیش چشم یک جهان، به رسالت تو تن میده منم

  • یاسمین پرنده ی سفید

نگاه کن من چه بی پروا چه بی پروا
به مرز قصه های کهنه میتازم
نگاه کن با چه سر سختی تو این سرما
برای عشق یه فصل تازه میسازم
یه فصل پاک یه فصل امن و بی وحشت
برای تو که یه گلبرگ زودرنجی
یه فصل گرم و راحت زیر پوست من
برای تو که با ارزش ترین گنجی
نگاه کن من به عشق تو چه لیلاوار
تن یخ بسته ی پروازو میبوسم
بیا گرم کن منو با سرخی رگ هات
من اون رگ های پر آوازو میبوسم
تو رو میبوسم ای پاکیزه ی عریان
تو رو پاکیزه مثل پرچم ایران
طلوع کن من حرارت از تو میگیرم
ظهور کن من شهامت از تو میگیرم
بیا هیچکس مثل من و تو عاشق نیست
مثل ما عاشق و همسایه و همدرد
بیا از شیشه ی سخت و بلند عشق
مثل ارابه ی نور رد بشیم با هم
نگاه کن من چه شبنم وار... چه شبنم وار
به استقبال دستای خزون میرم
هراسم نیست از این سرمای ویرانگر
برای تو من عاشقانه میمیرم

 

بمونه یادگاری... از آهنگی که امروز خودمو باهاش خفه کردم... فصل_تازه_گوگوش

  • یاسمین پرنده ی سفید

امان از ترانه های قدیمی... ترانه هایی که روزگاری بی بهونه دوستشون داشتم و امروز انگار حرف دل منو میزنن... "نیمکتِ کناره فواره ی نور...  یه بهونه واسه از تو گفتنه... جای خالیِ تو گریه آوره... مرگِ لحظه های شیرینِ منه... یادته به روی اون نیمکته نور... از تو واژه ها غمو خط میزدیم... دستِ من به دورِ گردنِ تو بود... وقتی که تکیه به نیمکت میزدی... دورمون پرنده ها بودن و عشق،  با نگاهِ منو تو یکی می شد... من میخواستم با تو پرواز کنمو... برسم به عاشقی اما نشد!... یه سبد خاطره داره یادِ تو...  وقتی که تنها رو نیمکت میشینم... شکر رویا که هنوزم میتونم... توی رویا روی ماتو(ماه) ببینم... از خدا میخوام که عطرِ دلخوشی... هرجا باشی به مشامت برسه... ممنونم از شبِ رویا که بازم... وقتِ دلتنگی به دادم میرسه" #سپیده #نیمکت

امروز که در حال رانندگی بعد از مدت ها این ترانه رو شنیدم... فقط لبخند زدم به روزگاری که بی بهونه عاشق این آهنگ بودم... مثل خیلی آهنگای دیگه... مثل لبخند مصنوعی که من عاشق ترانه اش بودم و تو عاشق ملودیش! مثل همین لبخندای دونقطه پرانتزیِ این روزا... مثل تمام این پستایی که روزی باید از این صفحه حذف بشن... مثل تو!

  • یاسمین پرنده ی سفید
1/گریه ام گرفته بود. گفتم "من هیچوقت حسابدار خوبی نمیشم. بی دقتی رهام نمیکنه. سوتی های بزرگ نمیدم. اما زیاد سوتی میدم." نگام کرد گفت "مشکلِ تو حسابداری نیست. مشکل درونته باید اونو پیدا کنی. اشتباه همیشه اتفاق می افته. اگه نگاهت رو تغییر ندی فرقی نمیکنه اگه فروشنده هم بشی باز میگی: من فروشنده ی خوبی نمیشم چون..."
2/دیروز کیفم رو کلا تو شرکت جا گذاشتم و رفتم خونه. صبح هر چی گشتم دنبالش پیداش نکردم. دیرم شده بود. بدون کیف راه افتادم سمت شرکت. رسیدم سر کار دیدم همون جای همیشگی کنار میز کارمه!
3/شب تا ساعت دو خوابم نمیبره اما شیش صبح بیدار میشم ولی دلم نمی خواد از جام بلند شم. اگه مجبور نباشم کل روز رو تو تخت می مونم و سقف رو نگاه می کنم. بیخوابی سر درد رو بهم هدیه داده و من هر روز از خدا می پرسم: تو هم با من نبودی؟!
4/خسته ام. تنها امیدم به اینه که بعد از دفاع شاید بتونم یه نفس راحت بکشم و بعد ساعت ها بی دغدغه برم تو همون پارک همیشگی بشینم و فقط به حوض مرکزی پارک نگاه کنم... مثل روزهای قبل از تو! مثل روزهای دلگیر شدنم از تو... مثل این روزهای بی تو!

و تمام این حرف ها فقط پریشون گویی های یه ذهنِ خسته ی بی خوابه...
  • یاسمین پرنده ی سفید

تا آخر برو

دیگه کسی نیست حرفات رو بشنوه و اهمیت بده
چون توی عشق باید تا اخرش (مرگ) بمونی
اینو تو میگفتی که دروغ بوده
بدون تو دارم آب میشم
قلبی که به موم تبدیل شده
نمی‌تونستی اینا رو ببینی
چرا؟ برای چی، برای چی؟
و ادامه دادن بی مورده
هر چی باشه تو از راهت برنمی‌گردی
چرا؟ برای چی، برای چی؟
اوه
نمیتونم به سرنوشت بگم هر کاری میتونه انجام بده
من دوسش داشتم و این مشکل من بود
حتی اگر کمرم خم بشه، زمین نمیخورم
بپرس
اگر من برنگردم دلیلش چیه
دربرابر خوب و بد مثل یک ماه بودم
بیا و ببین که اون روزها خیلی دور موندن
اون درد برای دوره ای
یک آتیشه که مهمونت میمونه آه آه
و بعدش این غم ناله و فریاد میزنه
که بعضی وقت‌ها طنین (انعکاس) صداش خیلی عمیق هستش

 

 

Yanki
Yok artık bir duyan umursayan
Oysa ki aşk ölene kadar
Diyordun ya hani yalan dolan
Eriyordum sensiz
Muma dönmüş kalbi
Hiç görmezdin
Niye neden neden neden?
Ve uzatmak yersiz
Nasıl olsa yoldan döndürmezdin
Niye neden neden neden?
Off
Veryansın edemem kadere
Sevdim bu benim meselem
Eğilsem bile devrilmem
Sor
Dönmezsem sebebi ne diye
Aydım iyiye kötüye
Gel gör ki çok uzak
Bir süre o sancı
Misafir bir yangı aman aman
Sonra keder bırakır yakanı
Derindedir yankı zaman zaman
 
اون روزایی که خوشحال و خندان تو ماشین این آهنگ رو با هم زمزمه میکردیم و دوستش داشتیم فکرشم نمیکردم که یه روز بشه شرح حال خودم! "سِودیم بو بنیم مساله ام... اییلسیم بیله دِوریلمم"
+ ممکنه سوال پیش بیاد :) من ترک نیستم اما این آهنگ رو خیلی دوست داشتم... دارم!
ترجمه از : این سایته :) و یه سایت دیگه :/ ترکیبی
  • یاسمین پرنده ی سفید

یه وقتایی دلت که میگیره. نمی دونی با کی حرف بزنی. بعضیا دوسِت دارن اما نمی تونن کمکت کنن... یه سریا دوسِت دارن و نمی تونن بی طرف باشن... یه سریا هستن, گزینه های خوبین برا درد دل اما... بنا به دلایلی نمی تونی براشون تعریف کنی که چی شده... یه وقتایی...  بذار درازه گویی نکنم... یه وقتایی می خوای حرف بزنی اما نمیشه که نمیشه.

یهو میشینی کنار کسی, بی مقدمه میگه: "به پوچی رسیدم!" و تو این حس لعنتی رو خیلی خوب میشناسی! لبخند میزنی و بهش میگی: "تجربه اش کردم... می فهمم چی میگی... من دلیل پوچی هامو فهمیدم... سعی کردم اصلاحش کنم اما...." و بعد بدون این که فکر کنی... بدون این که برنامه ای برای گفتنشون داشته باشی شروع میکنی به تعربف کردن...

مثل یه سیکل معیوب می مونه! تو درد خودت رو میگی و اونو یاد دردای خودش می اندازی! اون درداش رو میگه و تو رو یاد دردای خودت می اندازه! حرفام که تموم شد, بی مقدمه یه سوال پرسید و بعد گفت: "اصلا از وقتی عکسشو دیدم از نت بدم می آد"

نگاش می کنم. می دونم چی میگه. لبخند میزنم... از اون لبخندای دو نقطه پرانتزی :) میگه: "بشین منطقی فکر کن. زندگیتو از سر راه نیاوردی..." بلند میشه که بره... نگاه می کنه و میگه: هیشکی تا حالا از ول کردن نمرده!

لبخند می زنم. بازم می دونم چی میگه. حق با اونه. آدم نمی میره... اما دیگه اون آدم قبلی نمیشه! درست مثل همون تلخی ای که همیشه تو چشمای خودش هست! ولی خب... به هر حال حق با اونه!


+شاید اینم از اون پستایی باشه که فقط خودم بفهمم چی به چیه... حتی ممکنه چند سال بعد خودمم ازش سر درنیارم!

++ گلایه(خشایار اعتمادی) یه وقتایی, یه جاهایی آدم از زندگیش سیره... می خواد از غصه ها دور شه ولی پاهاش به زنجیره... یه وقتایی آدم یک جا دلش میگیره از دنیا... فریبه پشت هر لبخند, دروغه مهربونی ها... کسی محرم نبود با من نه هم غصه نه یک همدم همه زخم زبوناشون یه دردی شد روی دردم... دیگه از آدما خسته ام دیگه نای شکستن نیست... گلایه کار بیهوده است کسی هم غصه با من نیست... به هر کس اعتمادم رو سپردم دشمنی دیدم که حتی از تن و سایه ام مثل بیگانه ترسیدم! یه وقتایی یه جاهایی آدم از زندگیش سیره می خواد از غصه ها دور شه ولی پاهاش به زنجیره! ترانه سرا : #پدیده

  • یاسمین پرنده ی سفید
بنویسید. نوشتن حال آدمو خوب میکنه. وبلاگ رو نمیگم. یه دیقه این کیبورد لعنتی رو ول کن. گوشیتو بذار کنار. بنویس... با خودکار رو یه کاغذ. نمی خوای کسی بخوندش؟ پاره اش کن... هر تیکه اش رو هم بنداز تو یه سطل آشغال... اما بنویس. بنویس حالتو خوب کن. نوشتن حال آدمو خوب میکنه.

بنویس بر یاس کبود... بنویس بر باورِ رود... بنویس از من بنویس...بنویس عاشق یکی بود... بنویس، بنویس، بنویس
آه، قصه بگو؛ از این عاشق دور... تو از این تنهای صبور... بی تو شکست ؛ چو جام بلور
بنویس بر یاس سپید... بنویس از عشق و امید... بنویس دیوانه ی تو... به خود از عشق تو رسید...بنویس، بنویس، بنویس
تو موج غرور! این دل سنگ صبور! بنویس از آنکه چو اشک از دیده چکید به گونه دوید
بنویس دنیای منی, همه ی رویای منی... منم اون بی تابیِِ موج! تو هنوز دریایِ منی! بنویس، بنویس، بنویس
غریبونه شکستم... من اینجا تک و تنها!... دلخسته تریدم در این گوشه ی دنیا
ای بی خبر از عشق, نداری خبر از من... روزی تو میایی... نمانده اثر از من
بنویس
بنویس
بنویس
بنویس
  • یاسمین پرنده ی سفید
یه وقتایی هم هست که فقط دلت می خواد فرار کنی... بری به جایی برسی که فقط خودت باشی... تو باشی و سکوت... همین...
چند ماه پیش... هر روز این آهنگ رو گوش می کردم و حالم رو خوب میکرد... و باز هم بهش پناه آوردم:


ممنونم از مجید بابت معرفی این آهنگ :)

+ بی ربط نوشت: الان می فهمم اون آدمایی که دچار جنون آنی میشن و یه نفر رو میکشن چه حسی رو تجربه می کنن :)))) خدا خیلی دوستم داره که تا حالا کسی رو نکشتم :))))
++ بهش فکر نکن اگه به میلت نشد با این که به دردت نخورد اشتباهِ ارتباطِ قبلی... مثل سایبون واسه آسمونِ ابری... من و تو همدردیم و غمگین یه وقتایی... یه وقتایی لازمه تنهایی... اولین قطار که رسید رو سوار شو... فرار کن... اولین قطار که رسیدو سوار شو... / بخند با نگات... به اون که نشسته تا شکستتو تبریک بگه... برات بازه راه برو تا شکسته هات با رد پات ترکیب بشه... یه تصویر بده از آینده ات... غمها بازندن... نترس از رفتن... بخند تا مقصد... خودت خودتو به هم بریز... تنهاییاتو بغل بگیر... اولین قطار که رسید رو سوار شو... فرار کن... اولین قطار که رسیدو سوار شو... / اولین قطار که رسیدو سوار شو... به بد فکر نکن یه درصد که بد میشه... سعی کن نزدیک پنجره بشینی... ریل از کنار رودخونه رد میشه (و من عاشق صدای سه تاری ام که اینجای آهنگ شنیده میشه...امید... حس امید با خودش داره... آینده زیبا خواهد بود... ایمان دارم) فرار کن...
  • یاسمین پرنده ی سفید